با شفافیت و احساس.
تصویری تشویش آور از کشوری که بی دلیل از هم گسسته شد.
اعلام جرمی با رگه های فلسفی در رابطه با یوگوسلاویایی ها.
شکست ها فراوان است و دلایل متفاوتی می تواند داشته باشد، از بیشمار وعده های بزرگ و توقعات زیاد گرفته تا تغییرات سیاسی و اقتصادی سریع بدون تغییر ارزش ها. با این حال واقعیت آن است که پوپولیست ها نمایش را اجرا می کنند و آشکارا با اتحادیه اروپا مخالفند، در حالی که رای دهندگان آن ها تاکنون، به شیوه ای غیر منطقی، طرفدار اتحادیه اروپا هستند.
بیست و سه سال پیش، فجیع ترین کشتار اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، در ژوئیه ی سال ۱۹۹۵ در صربرنیتسای بوسنی صورت گرفت. تنها طی چند روز، بیش از هشت هزار نفر از مردان و پسران مسلمان به دست ارتش صرب اعدام شدند. به سختی می توان تصور کرد که جنایتکاران جنگی رادوان کاراژیچ و راتکو ملادیچ (عاملان کشتارجمعی) افرادی عادی بوده باشند و «هیولا» نباشند. درواقع، اطمینان بخش تر است اگر هردوی آن ها (و نیز بقیه در لاهه) را صرفا دیوانه، شخصیت های آسیب پذیر یا جنایتکار بالفطره اعلام کنیم. بی شک از بین صدها نفری که یا به واسطه ی دستور به دیگران و یا به طور مستقیم در جنایات جنگی حوزه ی بالکان، رواندا، اوکراین، سوریه، افغانستان (یا جنگ هایی از این دست) نقش داشتند، برخی از نظر روانی بیمار بودند. اما مسئله اینجاست که در صف جنایتکاران جنگی تعداد چنین افرادی ناچیز است. بقیه ی آن ها چطور؟ چه کسانی هستند و چه چیزی آن ها را به جنایتکار تبدیل کرده است؟
من احتمال می دهم بعد از جنگ ۱۹۴۵، پدرم دچار چنین احساسی بوده است: دقیقا شبیه همان جوانی که با دخترم دوست بود. نمی دانم آیا پدرم چراغ اتاقش را روشن می گذاشت یا نه، اما بیست و سه ساله بود و می خواست تمام خاطرات وحشتناک پنج سال جنگ را فراموش کند. دورانی سخت را پشت سر گذاشته بود. مدتی بعد با مادرم آشنا شد و با هم تشکیل خانواده دادند. من در سال ۱۹۴۹ متولد شدم. آینده روشن به نظر می رسید.