کتاب وزارت درد

The Ministry of Pain
کد کتاب : 14648
مترجم :
شابک : 978-6004900591
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه مستقل داستانی خارجی سال 2006

نامزد جایزه آنجلس سال 2007

معرفی کتاب وزارت درد اثر دوبراوکا اوگرشیچ

رمان "وزارت درد" نوشته "دوبراوکا اوگرشیچ"،راجع به تجزیه کشور یوگوسلاوی و تبعیدشدگان این کشور به کشور هلند میباشد.

با فرار از تجزیه شدید یوگسلاوی ، تانسا لودسیچ اکنون استاد ادبیات در دانشگاه آمستردام شده است.در این کلاس پر ازتبعید شدگان جوان یوگسلاوی است که در با وجود شرایط سختی که در آن به سر میبرند اما یادگیری را رها نمیکنند.شاید از طرفی تنها راه امید این باشد شاید هم درمانی برای التیام بخشیدن به زخمهایشان.آنها با کارکردن در کارگاه های مونتاژ لباس های چرمی و لاستیکی اندک دستمزدی میگیرند و زندگیشان را میچرخانند.

قهرمان داستان "دوبراوکا اوگرشیچ"،تانسا شاگردان خود را تشویق با ادامه زندگی میکند و سعی بر امید بخشیدن مجدد به آنها دارد و به آنها پیشنهاد میدهد که شرح حال این وضعیتشان مقاله هایی بنوسینند و تجربیات خود راجع به تجزیه کشورشان با مردم صحبت کنند.

تانیا که در این دانشکده ادبیات یوگوسلاوی تدریس میکند در پی این تصمیمش درسی بنام یوگونوستالژی را تدریس کرده و از آنها میخواهد در این درس مقاله های خود را تهیه کنند و راجع جدایی از وطنشان با یکدیگر صحبت کنند.اما چیزی که تانسا فکر میکرد به وفوع نپیوست و اتفاق ناگواری برای این شاگردان شکننده افتاد.

"وزارت درد" پس از به چاپ رسیدنش توانست جایزه هایی را ازآن خود کند.

کتاب وزارت درد

دوبراوکا اوگرشیچ
دوبراوکا اوگرشیچ نویسنده کروات ساکن هلند است او در مقاله‌های خود به وسیلهٔ تجزیه و تحلیل‌های عقلانی آن دسته از مسایل روز را که به انسان‌ها مربوط می‌شود برمی‌رسد. او در کتاب «فرهنگ کارائوکه» دنیای مدرن دیجیتال را با تمام آشفتگی‌ها و خطاهایش توصیف می‌کند و با بیان مثال‌های کوچک نشان می‌دهد که این رسانه‌های افسارگسیختهٔ نوین به چه سمت و سویی حرکت می‌کنند. متن‌های نوشته شده توسط این نویسنده ساده و قابل‌فهم با طنزی دقیق است.
نکوداشت های کتاب وزارت درد
اوگرشیچ کاخ هنرش را از دل آوارهای غرق در خون سیاست برمی آورد.
بوید تانکین، ایندیپندنت

رمانی زیبا و استادانه و خوش ساخت، با طنزی تلخ... این اوج خلاقیت اوگرشیچ است.
Gardian

وشتۀ او جسورانه و خشم انگیز است... رمانی است که خواننده را نگران و اسیر خود می کند.
Newyork times

قسمت هایی از کتاب وزارت درد (لذت متن)
به شوخی گفت: «حقّت بود، می خواستی با یک میلوشویچ قاطی نشوی.» جواب ندادم. از این که یادش مانده بود گوران رسما صرب به حساب می آید تعجب کردم. «هی، عصبانی نشو! شوخی کردم. خوب می شناسمت دختر. تو او را در قلبت زندانی کردی و در قلبت را قفل کردی. او گفت هرگز از هم جدا نخواهیم شد، اما حالا بی خیالت شده و تو هم کلید را گم کرده ای.» با شنیدن آن ترانه عامیانه قدیمی بی اختیار خندیدم و یکباره تنش برطرف شد. «اگر مثل من با یک کروات ازدواج کرده بودی، راحت تر می توانستی فراموشش کنی و حالا شوهر دیگری کرده بودی.» «لگد به بختم زدم.» «به محض اینکه پایمان به آمستردام رسید ولادک جوش آورد. گرفتار ماری جوانا و این جور چیزها شد. یعنی واقعا گرفتار شد.» واژه «ماری جوانا» را طوری به نجوا ادا کرد که انگار نوعی حسن تعبیر بود و گویی می ترسید مبادا والدینمان گوش ایستاده باشند. «ولادک حالا کجاست؟» «پلیس هم نمی داند. اما سر سوزنی هم برایم مهم نیست. او دیگر مشکل من نیست... خب، حالا بیا چیزی بخوریم.»