کتاب جمال

Jamal
کد کتاب : 149109
شابک : 978-6000354862
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 372
سال انتشار شمسی : 1403
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 آذر

معرفی کتاب جمال اثر شهلا پناهی لادانی

بعد از ورود به اهواز، باتوجه به طول راه تشبیع پیکر شهدا و روشن‌تر شدن هویتشان (به لحاظ جواب نهایی آزمایش دی‌ان‌ای)، تصمیم گرفتیم پرچم روی تابوت‌ها را مرتب‌تر کنیم. طاقه‌های جدید پرچم عراق را باز کردیم و با احترام روی تابوت شهدا کشیدیم. هرجند که ته دلمان اطمینان داشتیم داخل هر کدام خون مجاهدان ایرانی و عراقی به هم آمیخته شده و قطعا مزار هر کدام از این شهدا زیارتگاه همه شهدای حادثه تروریستی فرودگاه بغداد خواهد بود. بعد، با مازیک قرمز رنگی روی تک‌تک تابوت‌ها اسامی شهدا را نوشتیم. به تابوت حاج ابومهدی که رسیدم، زانوهایم توان ایستادن نداشت. روی زمین کنار حاجی نشستم. نفسم بالا نمی‌آمد. دستم می‌لرزید. هر کاری می‌کردم، با دلم کنار نمی‌آمدم که این لحظه‌ها آخرین لحظه‌های همراهی من با حاج ابومهدی است.
یادآوری روزهابی که، به بهانه شانه‌زدن، روی موها و محاسن سفید حاجی دست می‌کشیدم داشت بخشی از وجودم را ذوب می‌کرد. زیر لب گفتم: «ألسلام علی الشیب الْخضیب، السّلام علی الْخدّ التّریب، السّلام علی الْمزمّل بالدّمآء» و اشک تمام صورتم را فراگرفته بود.

کتاب جمال

قسمت هایی از کتاب جمال (لذت متن)
تو بیروت به فعالیتم ادامه دادم. اخبار حزب الدعوه رو تو عراق و کویت دنبال می‌کردم. یه بار تو این مرور اخبار، در صفحه اول روزنامه وطن عکس تعدادی از مبارزان و مجاهدای حزب الدعوه رو دیدم که بهشون مظنون بودن وتحت تعقیب. دوربین که خاموش شد، پیرمرد، کمی آرام، انگار که نباید کسی حرفش را می‌شنید، به سیّد امیر گفت: «ابومهدی المهندس رو که حتما می‌شناسی؟» سید امیر گفت: «بله.» - عکسش بین اعضای حزب الدعوه روی جلد روزنامه بود. البته چون از روی اطلاعات گذرنامه نوشته بودن، اسم اصلی‌ش، یعنی جمال جعفر ابراهیم، زیر عکسش نوشته شده بود.