کتاب "سفر زمستانی" اثر نویسنده بلژیکی ژاپنی "آملی نوتومب" می باشد.
این رمان که به زبان فرانسه نوشته شده ، یک داستان عاشقانه،و در عین حال جذاب نیز می باشد. "آملی نوتومب" یک داستان عاشقانه و ربایش هواپیما را به موازات با مهارت خود می سازد که خواننده به سرعت درگیر آن می شود و قادر به پیش بینی چگونگی پایان هر یک از موضوعات نیست. این کتاب به هر بزرگسال با سطح مهارت متوسط یا بهتر توصیه می شود.
این رمان با رفتن شخصیت اصلی داستان در فرودگاه پاریس با هدف ربودن هواپیمای مسافرتی آغاز می شود. او به سرعت فاش می کند که هیچ زمینه ای جنایی ندارد و خود را تروریست نمی داند ، زیرا او تمایل به هیچ دولت یا گروهی از مردم و انگیزه ای با ایدئولوژی مذهبی و یا سیاسی ندارد. از طرف دیگر ، نتیجه موفقیت آمیز باعث کشته شدن بسیاری از مردم می شود و در نهایت توسط تمام جهان به عنوان یک حمله تروریستی ویرانگر دیده می شود. اگرچه شخصیت اصلی اطمینان دارد که موفق خواهد شد ، خواننده او را در طی فصل ابتدایی خیلی جدی نمی گیرد ، زیرا به نظر نمی رسد او شخصیتی خطرناک باشد و تجربه ای در این عرصه ندارد.
در کتاب "سفر زمستانی" همانطور که کنجکاو هستیم که چگونه او قصد دارد نقشه خود را عملی کند ، این کتاب ما را به موقع به گذشته ای می برد که او به تدریج در حال توسعه روابط با دو زن است. این قبل از اینکه ما را به فرودگاه برگرداند ، به یک مثلث عاشقانه جالب و کاملا غیرمعمول تبدیل می کند تا اطلاعات بیشتری درباره دقیقا کاری که او می خواهد انجام دهد به ما ارائه دهد. سپس دوباره به سراغ داستان عشق می رویم. بعد از چند گزینه ، ما متوجه می شویم که این شخصیت دیوانه نیست ، که او بسیار باهوش است.ما همچنین پیشرفت انگیزه ربودن را به تدریج در داستان "سفر زمستانی" مشاهده می کنیم. تعلیق به سمت خاتمه بسیار به تدریج حرکت می کند که غیرقابل تصور می باشد ، و ما نمی دانیم که نویسنده "آملی نوتومب" چگونه می خواهد از این امر خارج شود.
فابین کلر نوتوم «املی نوتوم (Amélie Nothomb)» در نهم ژوئیۀ سال 1966 در شهر بروکسل، پایتخت بلژیک متولد شد. ولی او در زندگی نامه اش خود را اَمِلی نوتوم متولد سال1967 در کوبۀ ژاپن معرفی می کند. پدرش بارون پاتریک نوتوم، دیپلمات بلژیکی کمی بعد از تولد اَمِیلی به عنوان کنسول به ژاپن منتقل می شود. امیلی پنج سال در ژاپن زندگی می کند. تأثیر این پنج سال بر روحیات نویسنده در آثارش منعکس می شود. ولی تجربۀ دور از وطن بودن املی به ژاپن ختم نمی شود. او به طور متوالی همراه خانواده اش به پکن، نیویورک، بنگلادش و بیرمانی می رود. خانوادۀ نوتوم در سال 1980 به سرزمین مادری یعنی بلژیک باز می گردد. املی در دانشگاه آزاد بروکسل در رشتۀ متن شناسی زبان لاتین عامیانه آغاز به تحصیل می کند. او در این دوره خود را طرد شده و در مقابل طرز فکری ناشناخته می یابد و خاطرات تلخ این دوره را انکار نمی کند.از هفده سالگی آغاز به نوشتن می کند و در سی سالگی خود را بیمار نوشتن می داند؛ اعتراف می کند که سالانه چهار رمان می نویسد ولی فقط یکی را چاپ می کند چون باقی دست نوشته هایش را شخصی می داند. در سال 1992 در سن بیست و پنج سالگی ورودش به دنیای ادبیات غوغا به پا می کند و با همان اولین اثر معروف می شود. در کشور فرانسه سال ادبی با انتشار رمانی از نوتوم آغاز می شود؛ زیرا با نظم و ترتیبی حیرت آور نویسنده هر سال در ماه سپتامبر یک رمان به طرفدارنش، و یک دلیل برای نفرت بیشتر به منتقدینش تقدیم می کند. خواندن نوتوم هیچ وقت خالی از تعجب و حیرت نیست. موضوعات اکثر رمانهایش ریشه در روانشناسی دارد و اغلب اوقات برخاسته از زندگی و تجرییات خود نویسنده است. نوتوم در حال حاضر ساکن پاریس است ولی برای ملاقات خوانندگانش اکثر اوقات سفر می کند. کتابهایش به 38 زبان زندۀ دنیا ترجمه شده است.
شرایط انسانی، نویسندگی و زندگی، محور اصلی رمانهای وی بهشمار میآید. نوتوم تاکنون برندهٔ چندین جایزهٔ ادبی بودهاست. او همچنین عضو هیئت داوران جایزه دسامبر است.
سرما دیگر یک تهدید محسوب نمی شد، بلکه نیرویی غالب بود که به ما جان می بخشید و سخن می گفت؛ «من سرما هستم و سلطنت من بر جهان به دلیلی بسیار ساده است. چیزی که هیچ کس تا به حال به آن نیندیشیده است: نیاز من به احساس شدن. این نیاز همه هنرمندان است اما هیچ هنرمندی جز من نتوانسته این نیاز را ارضا کند. همه جهان و انسان ها من را به خوبی حس می کنند. وقتی خورشید و باقی ستارگان خاموش شوند من همچنان خواهم بود و همه مردگان و زندگان آغوشم را احساس خواهند کرد. نیت آسمان هرچه که باشد، یقین مطلق آن است که آخرین کلام به سوی من خواهد بود. این میزان از تکبر با تواضع من در تضاد نیست چرا که اگر احساس نشوم، هیچم. بدون لرزش دیگران وجود ندارم. سرما هم به انگیزه و نیرو نیاز دارد. و نیروی من رنج همه شماست. برای قرن ها و قرن ها.»
و من با شجاعت سرما را تاب می آوردم. نه تنها به خاطر سهیم شدن در سرنوشت معشوقه ام، بلکه برای ادای احترام به هنرمندی جهانی. نوشته هایم را دوباره با حیرت می خوانم؛ کسی که قرار است تا چند ساعت دیگر یک هواپیما را با صدها مسافر منفجر کند، وقتی موقعیت مناسب برای نوشتن واپسین افکارش فراهم می شود، دگرگون می شود و کلماتش به سمت پریشان ترین نوع تغزل پیش می روند.
"هیچ شکست عاشقانه ای وجود ندارد. "
فضای داستان واقعا سرد و زمستانی است، سرما را هم در هوا و هم در روابط کاملا میشود حس کرد. تعداد شخصیتهای قرض گرفته شده در این داستان و بازی با کلمات خیلی نمود دارد. سدهای محافظتی افراد نکته کلیدی کتاب است.