کتاب پدر کشی

Matar al padre
کد کتاب : 14994
مترجم :
شابک : 978-6002299864
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 105
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب پدر کشی اثر آملی نوتوم

جو پدری ندارد. مادرش به او در مورد پدرش چیزی نمی گوید. مردان زیادی به خانه ی آنها رفت و آمد دارند. وقتی جو بزرگ تر می شود مادر جو برای نگه داشتن معشوقش ، او را از خانه بیرون می کند. بعدا مربی او پدرش می شود و همسر مربی اش هم به طور طبیعی مادرش.
نوتومب ما را از طریق دو کاراکتر به درون جهانی جادویی فرو می برد: نورمان ترنس ، یک شعبده باز معروف و جو ، پسری که سر و کله اش در خانه ی او پیدا می شود و به دنبال یک مربی است اما یک پدرخوانده پیدا می کند. و اما همانطور که از عنوان ادیپی کتاب پیداست ، رابطه ای بین پدر و پسر برقرار می شود که بین علاقه و رقابت در نوسان است ، و با حضور کریستینای اغواگر ، افزایش می یابد. آیا ادبیات نیز نوعی جادو نیست ، و نویسنده شعبده باز سخاوتمندی نیست که در حالی که داستان را نقل می کند ، واقعیت را معلق نگه می دارد؟ اما شعبده بازان همیشه بیش از یک ترفند در آستین خود پنهان می کنند و داستان جو و نورمان پایان غیر منتظره و غافلگیر کننده ای را برای خواننده خود آشکار می کند

کتاب پدر کشی

آملی نوتوم
فابین کلر نوتوم «املی نوتوم (Amélie Nothomb)» در نهم ژوئیۀ سال 1966 در شهر بروکسل، پایتخت بلژیک متولد شد. ولی او در زندگی نامه اش خود را اَمِلی نوتوم متولد سال1967 در کوبۀ ژاپن معرفی می کند. پدرش بارون پاتریک نوتوم، دیپلمات بلژیکی کمی بعد از تولد اَمِیلی به عنوان کنسول به ژاپن منتقل می شود. امیلی پنج سال در ژاپن زندگی می کند. تأثیر این پنج سال بر روحیات نویسنده در آثارش منعکس می شود. ولی تجربۀ دور از وطن بودن املی به ژاپن ختم نمی شود. او به طور متوالی همراه خانواده اش به پک...
قسمت هایی از کتاب پدر کشی (لذت متن)
مادرش از گفتن نام پدرش به او طفره می رود. جو میداند که مادرش دروغ می گوید. حقیقت این است که کاساندرا هرگز نفهمیده بود از چه کسی باردار شده است. جو میدید که مردهای زیادی به خانه آنها رفت و آمد دارند و هربار تنها چیزی که موجب می شد آن مردها خانه را ترک کنند این بود که کاساندرا یا اسم آنها را فراموش می کرد یا یکی را با دیگری اشتباه می گرفت.

ششم اکتبر ۲۰۱۰ جشن دهمین سالگرد تأسیس کلوب «زیرزمینی» بود. از شلوغی و آشفتگی آن جا استفاده کردم تا بتوانم به جشنی که به آن دعوت نشده بودم راه پیدا کنم. آن شب همه شعبده بازهای دنیا به کلوب آمده بودند. پاریس دیگر پایتخت شعبده و تردستی نبود، اما حال و هوای نوستالژیکش تأثیر همیشگی اش را داشت. مشتریان و اعضای قدیمی کلوب مشغول تعریف کردن خاطرات خود بودند. یکی از مهمانان به من گفت «این لباس آملی نوتومب که پوشیده ین خیلی ماهرانه دوخته شده.»