یک مغازه ی خودکشی که سرشار از زندگی است.
بدیع و به شکل غیرمنتظره ای گزنده؛ کتاب «مغازه خودکشی»، یک اثر کلاسیک جاودان است.
کتابی لذت بخش و تفکربرانگیز.
آقای تواچ دوست داشت از جایش بلند شود، ولی مثل یک ماهی که در تور گیر افتاده باشد، بین ملافه ها پیچیده شده بود. نمی توانست کاری کند، پس دست هایش را زیر روتختی برد. می دانست دارد مسخ می شود. این همه به خاطر آلن بود. می دانست از حالا همه چیز در مغازه ی خودکشی توسط این کیمیاگر کوچک و کاردان تغییر می کند.
میشیما دستور داده بود در اتاق خوابش بسته بماند. موقع اخبار، تلویزیون سه بعدی را روشن کرد. یکی از دکمه های کنترل را فشار داد. بلافاصله مجری زن در اتاق ظاهر شد. ابتدا کمرنگ و به تدریج واضح و واضح تر شد. «شب به خیر. تیتر اخبار.» چیزی جز چرندیات حال خراب کن نگفت. حداقل یک نفر بود که میشیما را ناامید نکرده بود. آن زن موجودی حقیقی به نظر می رسید. دست به سینه روی صندلی نشسته بود؛ انگار واقعا توی اتاق حضور داشت. از هر سمت که به او نگاه می کردی، محضرش آشکار بود. میشیما می توانست بوی عطرش را در فضای اتاق حس کند؛ به نظرش کمی تند می زد. با کنترل تلویزیون تندی عطر را کم کرد.
خانم تواچ غصه خورد و گفت: «کاش ما هم می تونستیم همین ها رو به این بچه مون یاد بدیم. همه چی رو چپکی می بینه. باورتون می شه؟ من که نمی دونم چی بگم. باور کنید همون طور که اون دو تا رو بزرگ کردیم، این رو هم بار آوردیم. این هم باید افسرده می شد، ولی همیشه نیمه ی پر لیوان رو می بینه. دیدش مثبته.»
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
آیا زندگیتان شکستی بیش نبوده است؟ بیایید لااقل در مرگتان موفق باشید. در جامعهی شلوغ و درهموبرهمی که بسیاری از مردم اشتیاق به زندگی را از دست دادهاند، مرگ میتواند به موفقیت تبدیل شود.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
من از بیرون تهیه کردم فک کنم انتشارات چشمه بود . به یک بار خوندنش میارزه و اخرش واقعا غیرمنتظره بود
کتاب خوبی بود .ولی من هنوز که هنوزه فاز نویسندرو نتونستم درک کنم با اون پایان
برای چه سنی مناسبه؟ برای ۱۳ سال خوبه؟
من نسخه (انتشارات چشمه) ترجمه آقای کرم ویسی رو خوندم ... بعضی کلماتش رکیک بود ولی در کل بهتره بالای 16 . 17 سال بخونند
سلام؛ کتاب فوق العاده ای بود میشه کتاب هایی مثل این رو بهم معرفی کنید
قطعاً در طنز، فاکتور «اغراق» از موثرترین عوامل اثرگذاری هست.. چیزی که نویسنده در فضاسازی و خلق موقعیتها بخوبی ازش استفاده کرده.. اما مسألهای که بنظرم توی ذوق میزنه چرخش سُست داستان از تاریکی و ناامیدی به امیده.. داستان خوبی بود، با قالبی عالی، طنز به اندازه و روایتی متوسط.. حتما به یکبار خوندن میارزه.. ترجمه کرمویسی از چشمه خوب بود..
یادش بخیر اولین کتابی بود که باهاش کتابخون شدم حجم کم ایده جالب و جدید ژانر کمدی دارک پایان یهویی برای من که عالی بود
از موضوع و اهداف کتاب واقعا خیلی خوشم اومد ولی از داستانی که برای انتقال این مطالب استفاده کرد به نظرم میتونست بهتر باشه. یکم خستگی و خشکی زیادی توی متن کتاب حس کردم و اصلا هیجان و شوقی رو واسه خواننده به نظرم ایجاد نمیکنه. ولی بازم در کل پیشنهاد میکنم از نشر چشمه تجربه خوندنش رو داشته باشید.
دوستان ، رمان مغازه خودکشی یک رمان مهیج و جمع و جوره. من خودم خوندم و واقعا لذت بردم جز پایانش که از نظر من برخلاف بقیه ، اصلا پایان مناسبی نبود و خیلی علامت سوال باقی گذاشت. ولی دوستان این کتاب رو حداقل یک بار بخونید چون میتونید تو یه روز تموم کنید و از داستان جذابش هم لذت ببرید. و این کتاب رو با ترجمه اقای احسان کرم ویسی از نشر چشمه مطالعه بفرمایید و لذت ببرید.
خیلی معمولی بود. انتظار خیلی بیشتری داشتم با توجه به تعریفهای زیادی که شنیده بودم. آخر داستان هم که کاملا قابل پیش بینی بود. خوندن این کتاب سخت نیست ولی در نهایت چیز جدید یا جالبی هم نصیبتون نمیشه. اگر خواستید این کتابو بخونید توضیحات پشت جلدشو نخونید چون جوریه که انگار کل داستان رو در یک پاراگراف اسپویل کرده باشند.
خیلیها در کامنتها گفتن این کتاب کمدی سیاهه و این چیزا. این کتاب عملا هیچی نیست. نه کمدیه نه سیاهه (صرفا اینکه یه کتاب موضوعش خودکشی باشه دلیل بر سیاه بودنش نمیشه) یه داستانه بی سر و ته با ایده خوب و جدیده که هر چند نویسنده سعی کرده بین اجزای اون منظق ایجاد کنه اما موفق نبوده. پایان دور از باور و مسخره (احتمالا چون نویسنده فکر کرده اینطوری خیلی جالب میشه.) کلا قرار نیست تاثیر خاصی روتون بزاره. اگر هیچی نداشتید بخونید یه نگاهی به این کتابم بندازید.
کتاب خوبی بود با پایانی غیر منتظره
کاب خوبی بود با پایان غیرمنتظره
داستان زیباو غافلگیر کننده بود
بنده زیاد اهل رمان نیستم ولی با این حال تابحال چندتا رمان واقعا خوب خوندم. نمیدونم چه چیزی باعث معروفیت این کتاب شده ولی من اصلا نتونستم با این کتاب ارتباط بگیرم و احساس میکنم راههای خیلی بهتری برای بیان این موضوع در قالب رمان وجود داره که نگاه مخاطب رو به خودکشی و افسردگی یا ناامیدی تغییر بده و باعث ایجاد امیدواری در فرد بشه. به شخصه در این زمینه (خودکشی یا افسردگی) رمان کتابخانه نیمه شب رو بیشتر پسندیدم چون مطالب جذابتر و قشنگتر و بیشتری در این رمان وجود داره. و داستاناش خیلی شیرینتر و حقیقیتر (البته اندکی) هستش. اما در مورد خود رمان نویسنده در داستانی که نوشته همه چیز رو تاریک و ناامیدوارانه نشون داده و با یک شخصیت به نام آلن سعی داره نیمه پر لیوان رو در اون اشفته بازار نشون بده و بگه زندگی قشنگیای خودش رو داره. در کل برای خوندن پیشنهاد نمیشه. به جای این رمانها به نظرم بهتره ادم رمانهای اقای یالوم رو بخونه که به صورت خیلی حقیقی با مسایل روبرو میشه و مطالب مفیدی رو به مخاطب میرسونه.
بقول بعضی از دوستان شاید کمی آخرش یه جوری و غیر قابل باور بود ولی برای من کتاب دلنشین و زیبایی بود
ایده کتاب واقعا خوب بود ولی ارزش این همه تعریف و تمجید رو نداشت . قلم سردرگم کننده و کلافه کننده نویسنده داستان رو به شدت سطحی و بی ارزش توصیف کرده بود. در ضمن با این که پایان غیرمنتظره ای داشت ولی اصلا خوب توصیفش نکرده بود و میتونست به جای تنها یک جمله آخر کتاب رو چند پاراگراف گسترش بده . خطر اسپویل پایان عجیبی داشت پسری که خودش با دیگران موافق بود که دنیا ارزش زندگی کردن نداره و مردن باارزشتر هست تمام تلاشش رو میکنه که دیگران رو شاد کنه ، کاری کنه که دنیا رو زیباتر ببینند و از فکر خودکشی بیرون بیان . در آخر هم که میفهمه رسالتش به پایان رسیده و امید رو به زندگیهای مردم هدیه کرده ، خودش رو میکشه که تناقضی عجیب و تامل برانگیز داشت.
وسطهای کتاب دیگه آدم حوصله نمیکنه بخونه
درود:) کدوم نشر بهتره؟
نشر چشمه
ایده خوب. داستان سردرگم ، بی هدف و کلافه کننده. پایان مضحک. به طرز مسخره ای نویسنده سعی داشت تاپایان رو جذاب نشون بده
حیف این کتاب که تو خوندی
چه نظرات احمقانهای دادی!😤🧐😡
ایده کتاب جدید و جذاب بود. ولی به نظرم یکم زیادی تخیلی و غیر منطقی به مسائل و مشکلات نگاه میکرد. مثبت اندیش بودن با بیخیال بودن فرق میکنه. این واقعا احمقانه ست که الکی فقط جنبه مثبت رو دید گاهی هم باید مشکلات رو جدی گرفت البته برای پیدا کردن راه حل نه خودکشی! و اینکه عده ای میگن زمان این رمان معلوم نبود کاملا مشخص بود درمورد آینده ست! در آخر مورد علاقه ام نبود ولی برای یه بار خوندن خوب بود و نمیتونم بگم وقت تلف کردم یا پشیمونم!
کتابی زیبا و آموزنده با پایانی غافلگیر کننده که باعث میشه برگردید چند صفحه قبل و از اول بخونید تا باورتون بشه. الکی نیست که انقدر معروفه^^