هشت سال پیش، طرف های ظهر، کره ی زمین نابود شده بود، کاملا نابود شده بود. سفینه های زردرنگ وگونی اون رو نابود کرده بودند. سفینه هایی که جوری در آسمون اون ظهر معلق بودند که انگار قانون جاذبه یه قانون پیش پاافتاده در یه بخشنامه ی اداریه و شکستن قانون جاذبه با پارک کردن در محل پارک ممنوع فرقی نداره.
پیام نهایی خدا به مخلوقاتش: «برای ناراحتی های پیش آمده عذرخواهی می کنیم.»
او یاد گرفت که با پرنده ها ارتباط برقرار کند و فهمید که زبانشان به شکل شگفت انگیزی کسالت آور است. زبان آن ها فقط درباره ی سرعت باد، حرکت بال ها، نسبت های قدرت به وزن، و میزان زیادی درباره ی توت ها بود.