یک ماجراجویی دیوانه وار.
درمقابل داگلاس آدامز نمی شود مقاومت کرد.
سرشار از شوخ طبعی ها و منطق عجیب و غریب که نثر آدامز را بسیار لذت بخش می کنند.
هشت سال پیش، طرف های ظهر، کره ی زمین نابود شده بود، کاملا نابود شده بود. سفینه های زردرنگ وگونی اون رو نابود کرده بودند. سفینه هایی که جوری در آسمون اون ظهر معلق بودند که انگار قانون جاذبه یه قانون پیش پاافتاده در یه بخشنامه ی اداریه و شکستن قانون جاذبه با پارک کردن در محل پارک ممنوع فرقی نداره.
پیام نهایی خدا به مخلوقاتش: «برای ناراحتی های پیش آمده عذرخواهی می کنیم.»
او یاد گرفت که با پرنده ها ارتباط برقرار کند و فهمید که زبانشان به شکل شگفت انگیزی کسالت آور است. زبان آن ها فقط درباره ی سرعت باد، حرکت بال ها، نسبت های قدرت به وزن، و میزان زیادی درباره ی توت ها بود.
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
«داگلاس آدامز» بیش از هر چیز به خاطر مجموعه ی «راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها» شناخته می شد؛ مجموعه ای که اولین بار از طریق رادیو، و بعد از طریق کتاب، تلویزیون و فیلم به جهان سرگرمی پا گذاشت.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
چشمه خیلی گرونهههه
قرار نیس موجودش کنین؟ من منتظر سایت شمام که اگه موجود نشد از سایت دیگه ای خرید کنم
چرا موجود نمیکنین پس؟