می دونی، آرمان گرایی چیز خوبیه. صداقت علمی و پای بندی به حقیقت در تحقیقات هم درسته. این ها همه ش سر جای خودشون معتبر و محترمن. جست و جوی حقیقت به هر بهایی، این هم خیلی شیکه و چی بهتر از این! اما، البته می بخشیدها، زمانی می رسه و آدم گاهی تو یه موقعیتی گیر می کنه که به این نتیجه می رسه که حقیقت محض علمی، اگه اصلا وجود داشته باشه، اینه که به احتمال بسیار زیاد یه گله ابله دیوونه جهان چند بعدی و بی نهایت ما رو اداره می کنن. اون وقت آدم دو راه بیشتر نداره: یا دوباره ده میلیون سال علاف بشه تا آخرسر برسه به همین جواب، یا پول رو بر داره و بزنه به چاک. من که انتخابم روشن و مشخصه.
حتی اگر این دانشمندها می دونستن که رییس جمهور کهکشان هیچ قدرتی نداره باز هم براشون فرقی نمی کرد و می خواستند یه بار هم شده این آدم رو از نزدیک ببینند. فقط شش نفر در کهکشان می دونستن که مهم ترین وظیفه ی رییس جمهور نه اعمال قدرت که پرت کردن حواس مردم از قدرته.
جادوتز ادامه داد، «بذارید این کامپیوترها مثل قدیم به کار خودشون برسن و هرچی می خوان حساب کنن، ما هم به کار خودمون می رسیم و به حقیقت های ابدی رسیدگی می کنیم. قبول؟ طبق قوانین، جست و جوی حقیقت های ابدی و مهم واضحا و بدون ابهام به متفکران حرفه ای واگذار شده رفیق. حالا اگه یه کامپیوتر لعنتی پیدا بشه و جواب این سوال ها رو پیدا کنه همه ی ما درجا بی کار می شیم. درسته؟ می خوام بگم که حق نیست که ما تمام شب نخوابیم و درباره ی اینکه آیا خالق وجود داره یا نه فکر و بحث کنیم و تو سر و کله ی هم بزنیم و این ماشین زپرتی فردا صبح شماره ی تلفن خصوصی یارو رو هم رو به تکه کاغذ بنویسه.