بعضی از آدمها فکر میکنند چون ماهیها پنجه ندارند یا کسی تا حالا صدایشان را نشنیده، میتوانند هر بلایی دلشان خواست سر ماهیها بیاورند. توی آکواریومها و تنگهای کوچک زندانیشان کنند یا با قلاب تیز شکارشان کنند. اما نمیدانند که بعضی ماهیها نیروی جادویی دارند و میتوانند کارهای عجیبی با آدم بکنند.
آرتین و دخترعمهاش گلچهره برای گذراندن روزهای آخر تعطیلات تابستان به شمال کشور و نزدیک دریا سفر میکنند. آنجا با پسری چینی به نام هو آشنا میشوند. برادر هو بیماری عجیبی دارد و آرتین و گلچهره و هو برای نجاتش مجبور میشوند دست به عملیات عجیبی بزنند و در این میان رازهای بزرگی برملا میشود؛ رازهایی که سالهاست پشت دیوار آشپزخانهی یک رستوران پنهان شده...