1. خانه
  2. /
  3. کتاب پزشک دهکده

کتاب پزشک دهکده

4.5 از 1 رأی

کتاب پزشک دهکده

The Country Doctor
٪15
355000
301750
معرفی کتاب پزشک دهکده

کتاب"پزشک دهکده"، رمانی از اونوره دوبالزاک است که در سال 1833 نوشته شده است. این کتاب قسمتی از مجموعه"کمدی انسانی" بالزاک به حساب می آید.

در سال 1829، فرمانده ژزف ژنستاس، کهنه سربازی پیر که افسری وظیفه شناس و درستکار است و زندگی اش را وقف ارتش کرده، در مرخصی هشت روزه ای به روستای کوچکی می آید؛ جایی که با دکتر بناسیس ملاقات میکند. پزشکی که بیماران فقیر را رایگان درمان میکند و نیز از انجام وظیفه خود فراتر رفته و طی ده سال اقامتش در دهکده، آنجا را از دهی فقیر و درمانده به روستایی زنده و امیدوار تبدیل کرده است. شخصیت دکتر بناسیس آنچنان در نظر فرمانده ژنستاس جذاب مینماید که فرمانده تلاش میکند به بهانه درمان زخمهای قدیمی نظامی اش، در اقامتگاه دکتر با پرداخت روزی ده فرانک سکنی گزیند و از این راه به دکتر نزدیک تر شود و شخصیت او را بشناسد. پس از برقراری ارتباط دوستی میان این دو، فرمانده متوجه میشود که دکتر پیشرفت های زیادی را در زمینه های مختلف در روستا رقم زده و درنتیجه امید را به آنجا بازگردانده و از این روی به عنوان شهردار نیز انتخاب شده است. داستان حول گفت و گو های طولانی و جالب این دو شخصیت پیش میرود. و در آخر، رازهای این دو شخص که تا پایان داستان بر خواننده پوشیده بوده است، در مقابل هم برملا میشود. بالزاک، خود در مورد پرداخت این دو شخصیت فوق العاده، در مقدمه کمدی انسانی مینویسد:"به راستی آیا این دو شخص، مشکل همواره دشوار ادبی یعنی جذابیت بخشیدن به یک شخصیت درستکار را حل نمیکنند؟!".

کتاب"پزشک دهکده"، همانند سایر آثار دوبالزاک، جنبه های جامعه شناسی را در تعاملات و مکالمات شخصیت های داستان جای داده است. برخی بر این عقیده اند که کتاب بیان کننده نوعی لیبرالیسم قرن بیستمی است و گروهی دیگر از منتقدین معتقدند تفکر سوسیالیستی بر فضای داستان، سایه انداخته است.دوبالزاک در"پزشک دهکده"، برخلاف سایر آثارش، به نحوی محافظه کارانه به مذهب، ساختارهای اجتماعی و قدرت سیاسی پرداخته است. شخصیت پزشک در این داستان در حقیقت انعکاسی از اندیشه ها و احساسات خود بالزاک است.

درباره اونوره دو بالزاک
درباره اونوره دو بالزاک

اونوره دو بالزاک، زاده ی 20 می 1799 و درگذشته ی 18 آگوست 1850، رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی بود.بالزاک در خانواده ای میانه حال در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسه ای شبانه روزی فرستاده شد، اما در سال 1813 مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. در سال 1819 در رشته ی حقوق، فارغ التحصیل شد، اما به رغم خواست خانواده تصمیم گرفت تا به ادبیات بپردازد.بالزاک در ابتدای راه تحت تأثیر والتر اسکات شروع به نوشتن رمان های تاریخی نمود؛ رمان هایی که خود بعدها از آن ها به عنوان «مزخرفات ادبی» یاد کرد.اولین اثر قابل توجه بالزاک، روان شناسی ازدواج، در سال 1829 انتشار یافت. پس از نوشتن چند رمان عامه پسند و فکاهی و تلاش برای کسب درآمد از عرصه ی چاپ و نشر که به بدهی سنگینی برای او انجامید، انتشار رمان چرم ساغری در سال 1831 شهرت بیشتری برایش به ارمغان آورد.بالزاک پس از آن بیشتر شبانه روز را به نوشتن می پرداخت و با توجه به اقبالی که آثارش یافته بود و خوش پوشی و خوش گفتاری اش، مهمان سالن های مختلف پاریسی بود.بالزاک یکی از پرکارترین نویسندگان دنیاست. وی در طول عمر نسبتا کوتاهش بیش از صد مقاله، رمان و نمایشنامه را به رشته ی تحریر درآورد.آثار بالزاک آینه‌ای از جامعه فرانسه روزگار اوست. او افراد هر طبقه اجتماعی، از اشراف فرهیخته گرفته تا دهقانان عامی را در کمدی انسانی خود جای می‌دهد و جنبه‌های گوناگون شخصیتی آنان را در معرض نمایش می‌گذارد. بهره‌گیری او از شگرد ایجاد پیوند میان شخصیت‌ها و تکرار حضور آنها در داستان‌های مختلف موجب می‌شود تا در گسترش روان‌شناسی شخصیت‌های منفرد توفیق یابد.واقع‌گرایی (ادبیات) عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویداست، او را زمینه‌ساز ایجاد جنبش طبیعت‌گرایی (ادبیات) در ادبیات فرانسه کرده‌است. تأثیر او بر بسیاری از نویسندگان ناتورالیست از جمله امیل زولا کاملاً آشکار است. عوامل بسیاری در این بدبینی سهیم بودند، مثل دوران کودکی و اوضاع اجتماعی زمان او.

«کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمی‌گیرد برگزیده‌است. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازک‌بینانه روحیات شخصیت‌های داستان بالزاک را به یکی از شناخته‌شده‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌نویسان دو قرن اخیر تبدیل کرده‌است.

 

قسمت هایی از کتاب پزشک دهکده

در زیر این بام، همچون کلبه ی فقیرانه ای که عیسی مسیح در آن بالیده شده، با بشاشت و بدون غرور وظایف بسیار مشکل مادری به انجام می رسیده است. چه قلب های رئوفی در اعماق زندگی از نظر پنهان مانده است! چه فقری و چه غنایی! آری سربازان، بهتر از سایر آدم ها، قدر شکوهی که در رفعت کفش های چوبی نو تعالی ی انجیل بی شیرازه وجود دارد می دانند. علاوه بر این، کتاب وجود دارد، متنی تاریخی، صحافی شده با پارچه ی ابریشمی موج دار، اطلسی؛ البته آنچه مهم است روح و محتوای کتاب است. ممکن نیست که انسان ایمان نیاورد به مذهبی که هدف اش خداوند است، در حالی که می بیند این زن، این مادر، همچون عیسی مسیح با محبت آفریده شده، خوشه چینی کرده، رنج کشیده، برای کودکان آواره مقروض شده، و در حساب هایش اشتباه کرده بدون اینکه بخواهد علت اش را بداند لذا برای مادر شدن تیشه به ریشه ی خود زده است. از لحاظ این زن، باید لزوما ارادت بین خوبان این دنیای دون و ادراک کنندگان عالم علوی را پذیرفت؛ از این رو فرمانده ژنستاس در حالی که سرش را تکان می داد زن را نگریست، سرانجام پرسید: -آیا آقای بناسیس پزشک خوبی است؟ - آقای عزیزم، نمی دانم، ولی بیچارگان را مجانی شفا می بخشد. ژنستاس درحالی که با خود زمزمه می کرد سخن از سر گرفت: -به نظر می رسد مطمئنا این مرد، انسانیست واقعی. -اه، بله آقا، آدم خوبی است! ... مردم اینجا در نماز صبح و شب شان هرگز او را فراموش نمی کنند. سرباز درحالی که چند سکه به مادر می داد، گفت: -مادر این حق شماست. در حالی که سکه ای به آن می افزود، سخن از سر گرفت: -این هم مال بچه ها. وقتی سوار اسب شد پرسید: -من از خانه ی آقای بناسیس زیاد دورم؟ -اه! نه آقای عزیزم، روی هم رفته نیم فرسخی راهست.

- آه! میزبان عزیزم، من در اردو غالبا خود را به خواب می زدم تا حرف های اسوارانم را بشنوم! من پس از داستان شکست تلخ مسکو هرگز به نمایشات پاریس نخندیدم به جز داستان خنده داری که گروهبان دوم سوار در مورد مشمولینی حکایت می کرد که از جنگ می هراسیدند. او می گفت که ارتش فرانسه به وضعیت بدی دچار شده بود، تمامی ی آن زندگان، یخ نوشیدند مردگان در جاده ها جا ماندند، سواد روسیه سفید را دیدند، اسب ها را به ضرب دندان ها قشو کردند، آنان که عاشق سرسره بازی بودند اسباب سرگرمی شان شده بود، شکمبارگان از گوشت یخ زده پرخوری کردند، زنان عموما خاموش بودند، و تنها چیزی که اسباب ناراحتی بود نداشتن آب گرم بود تا مردان ریش خود را بتراشند... خلاصه، او با ادای شوخی های جلف و بسیار خنده دار، درباره ی یک وکیل باشی پیر با بینی یخ زده، در حالی که نرستان اش می نامید داستان ها می گفت و خودش هم از خنده روده بر می شد.

مقالات مرتبط با کتاب پزشک دهکده
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب پزشک دهکده"
4 نظر تا این لحظه ثبت شده است

من در ترجمه‌ی این کتاب لااقل در قسمتهایی از ترجمه اشکال ان چنانی نمی‌بینم. چند نفر معتقدند ترجمه‌ی این رمان چنگی به دل نمی‌زند. با خواندن قسمتهایی از کتاب می‌توان راجب ترجمه اضهار نظر کرد. حقیقت این است که خواندن این رمان برای من لذت بخش است. نمی‌دانم بقیه چه نظری راجب ترجمه دارند. لصفا بگویند با کجای این ترجمه مشکل دارند تا بحث و گفتگو کنیم

1402/10/26 | توسطکاربر سایت
7
|

کتاب‌های بالزاک همه خوبه ، ترجمه سنجرخانی مثل کتاب دهقانان خوب بود

1402/05/07 | توسطامید - کاربر سایت
3
|

ببخشید نظر آقای رضا روستا را به اشتباه لاک کردم دستم خورد .

1400/06/16 | توسطنام
3
|
پاسخ ها

اشکالش چیه؟🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

1401/09/21|توسطکاربر سایت
2

برای کسی که بالزاک رو با باباگوریو و اوژنی گرانده شناخته باشه این کتاب واقعا عذاب آور هستش.ولی با توجه به اینکه رمان اول بالزاک هستش برام جالب بود که قلم و شیوه داستان گویی یه نویسنده چقدر میتونه در گذر زمان تغییر کنه

1400/02/25 | توسطرضا روستا
7
|
پاسخ ها

چیزی که عذاب آوره ترجمه این کتابه. این ترجمه شرم آوره.

1402/01/28|توسطعلی - کاربر سایت
5

ترجمه خواندنی است. برای من که این طور بود.

1402/10/28|توسطکاربر سایت
3