1. خانه
  2. /
  3. کتاب سارازین وفاچینوکانه

کتاب سارازین وفاچینوکانه

پیشنهاد ویژه
4 از 2 رأی

کتاب سارازین وفاچینوکانه

sarrasine
انتشارات: افراز
٪25
180000
135000
معرفی کتاب سارازین وفاچینوکانه

داستان نیمه بلند «سارازین» را نباید از قلم انداخت که در میان آثار اونوره از جایگاهی ویژه برخوردار است. بالزاک این نوول را در سال ۱۸۳۰ در پاریس نوشت و در همان سال در «روو دو پاری» (نشریه ی پاریس) منتشر کرد.

اونوره دو بالزاک، نویسنده ی بزرگ رئالیست، در ایران بیش تر با رمان هایش شناخته می شود که خوشبختانه اغلب آن ها به دست مترجمانی زبردست و نام آشنا به فارسی برگردانده شده است. با این همه، داستان نیمه بلند «سارازین» را نباید از قلم انداخت که در میان آثار او از جایگاهی ویژه برخوردار است. بالزاک این نوول را در سال ۱۸۳۰ در پاریس نوشت و در همان سال در «روو دو پاری» (نشریه ی پاریس) منتشر کرد. این داستان بر حسب نسخه و اندازه ی حروف بین سی تا شصت صفحه را دربرمی گیرد و در اهمیت آن همین بس که رولان بارت کتاب «اس/زد» را که ترجمه ی فارسی آن از سوی انتشارات افراز منتشر شده و از پایه های نقد نو به حساب می آید، در معرفی و تحلیل ساختاری آن نوشته است. البته بارت نخستین کسی نیست که این شاهکار را به نوعی کشف کرده است. در حالی که برای بیش از یک قرن «سارازین» مهجور باقی مانده بود، ژرژ باتای، دیگر منتقد و متفکر سرشناس فرانسوی در سال ۱۹۵۷ در پیش گفتار رمان خود با نام «آبی آسمان» به معرفی آن پرداخت و این داستان نیمه بلند را در کنار «ابله» داستایوسکی و «در جست و جوی زمان از دست رفته»ی پروست در زمره ی قله های ادبیات قرار داد. «فاچینوکانه»، دیگر داستانی که در کتاب «سارازین و فاچینوکانه» گنجانده شده، شش سال پس از «سارازین» به نگارش درآمده و کوتاه ترین اثر داستانی بالزاک محسوب می شود. مترجم فارسی این دو داستان، سپهر یحیوی، در موخره ای نوشته، شباهت ها و قرابت های زیاد آن ها را دلیل هم نشینی آن ها در این کتاب ذکر کرده است. مسئله ی اصلی هر دو داستان رنج هنرمند است.

درباره اونوره دو بالزاک
درباره اونوره دو بالزاک

اونوره دو بالزاک، زاده ی 20 می 1799 و درگذشته ی 18 آگوست 1850، رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی بود.بالزاک در خانواده ای میانه حال در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسه ای شبانه روزی فرستاده شد، اما در سال 1813 مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. در سال 1819 در رشته ی حقوق، فارغ التحصیل شد، اما به رغم خواست خانواده تصمیم گرفت تا به ادبیات بپردازد.بالزاک در ابتدای راه تحت تأثیر والتر اسکات شروع به نوشتن رمان های تاریخی نمود؛ رمان هایی که خود بعدها از آن ها به عنوان «مزخرفات ادبی» یاد کرد.اولین اثر قابل توجه بالزاک، روان شناسی ازدواج، در سال 1829 انتشار یافت. پس از نوشتن چند رمان عامه پسند و فکاهی و تلاش برای کسب درآمد از عرصه ی چاپ و نشر که به بدهی سنگینی برای او انجامید، انتشار رمان چرم ساغری در سال 1831 شهرت بیشتری برایش به ارمغان آورد.بالزاک پس از آن بیشتر شبانه روز را به نوشتن می پرداخت و با توجه به اقبالی که آثارش یافته بود و خوش پوشی و خوش گفتاری اش، مهمان سالن های مختلف پاریسی بود.بالزاک یکی از پرکارترین نویسندگان دنیاست. وی در طول عمر نسبتا کوتاهش بیش از صد مقاله، رمان و نمایشنامه را به رشته ی تحریر درآورد.آثار بالزاک آینه‌ای از جامعه فرانسه روزگار اوست. او افراد هر طبقه اجتماعی، از اشراف فرهیخته گرفته تا دهقانان عامی را در کمدی انسانی خود جای می‌دهد و جنبه‌های گوناگون شخصیتی آنان را در معرض نمایش می‌گذارد. بهره‌گیری او از شگرد ایجاد پیوند میان شخصیت‌ها و تکرار حضور آنها در داستان‌های مختلف موجب می‌شود تا در گسترش روان‌شناسی شخصیت‌های منفرد توفیق یابد.واقع‌گرایی (ادبیات) عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویداست، او را زمینه‌ساز ایجاد جنبش طبیعت‌گرایی (ادبیات) در ادبیات فرانسه کرده‌است. تأثیر او بر بسیاری از نویسندگان ناتورالیست از جمله امیل زولا کاملاً آشکار است. عوامل بسیاری در این بدبینی سهیم بودند، مثل دوران کودکی و اوضاع اجتماعی زمان او.

«کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمی‌گیرد برگزیده‌است. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازک‌بینانه روحیات شخصیت‌های داستان بالزاک را به یکی از شناخته‌شده‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌نویسان دو قرن اخیر تبدیل کرده‌است.

 

قسمت هایی از کتاب سارازین وفاچینوکانه

سارازین» را می خوانیم: «مرد به آهستگی بر صندلی اش جا گرفت، با مراقبت تمام، و درعین بلغورکردن کلماتی نامفهوم. آوای درهم شکسته اش به صدای سنگی می مانست که در چاهی بیفتد. زن جوان دست مرا به شدت فشار داد، گویی که می کوشد خود را از پرتگاهی در امان بدارد؛ و وقتی مردی که او نگاهش می کرد، دو چشم بی حرارت و زنگارفامش را -که تنها با صدف تیره شده قابل مقایسه بود- به سوی او گردانید، زن به خود لرزید، خم شد و در گوش من گفت: «می ترسم!» «می توانید راحت صحبت کنید، گوش هایش خوب نمی شنود.» «پس شما می شناسیدش؟» «بله !»

نظر کاربران در مورد "کتاب سارازین وفاچینوکانه"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

از مهمترین داستان‌های کوتاه بالزاک

1403/08/11 | توسطکاربر سایت
0
|