کتاب «جولیت» نوشتۀ نیک هورنبی، رمانی طنز و درعینحال همدلانه است. داستان کتاب، حولمحور شخصیتهای «آنی»، «دانکن» و «تاکر کرو» میچرخد. آنی و دانکن در یک رابطه طولانیمدت هستند، اما اکنون این رابطه شوق و شور اولیه خود را ازدستداده است و این بهدلیل ارتباط آنی با تاکر کرو رخ داده است. خیانت دانکن به آنی، با همکار جدیدش، جینا، منجر به پایان رابطه او با آنی میشود. این خیانت نقطهی عطفی برای آنی است که تصمیم میگیرد زمان ادامه دادن و زندگی کردن براساس شرایط او فرا رسیده است. درواقع، تاکر کرو، اثری به نام «جولیت» خلق میکند که آنی با گوش دادن به آن اثر، تصمیم میگیرد تا از دانکن جدا شود. قلب داستان مکاتبات رو به رشد بین آنی و تاکر است. تبادل و گفتگوی بین آنها، انگار که شکاف بین دو فرد تنها را پر میکند که هرچند جدا از هم هستند اما در تجربیات و احساسات خود نقاط مشترکی بسیاری پیدا میکنند. همانطور که روایت پیش میرود، زندگی تاکر بیشتر برای خوانندگان روشن میشود. درگیر ویرانگری عاطفی و هنری است و این درحالی است که او در روستایی در پنسیلوانیا با پسر جوانش، جکسون، زندگی میکند که نشاندهندهی امید او برای رستگاری است درحالیکه تمام کارهای هنری خود را کنار گذاشته و کنج عزلت گزیده است. نقطه عطف زندگی تاکر در سفرش به لندن است، که منجر به حمله قلبی و متعاقب با آن، جمع شدن خانوادهاش در بیمارستان میشود. این رویداد تاکر را مجبور میکند با گذشته و حال خود روبهرو شود. از سوی دیگر، آنی نیز پس از جدایی از دانکن، یک زندگی جدید را شروع میکند که منجر به سفری برای شناخت هرچه بیشتر خودش میشود. نویسنده سعی کرده است تا در آنی، رشد شخصیتش پس از جدایی از دانکن را نشان دهد.
میتوان گفت که این رمان بر مضامین «شانس دوم» در زندگی، جستجوی «هویت» و میل به «ارتباط» را بررسی میکند و به این ایده میپردازد که چه اتفاقی میافتد وقتی یک ستاره محو شده بهدنبال رستگاری است و زنی که در یک چاه تاریک افتاده است بهدنبال تغییری در زندگی خود میگردد. «جولیت» رمانی طنز و جذاب است که جوهر ضعف انسان و جستجوی معنا را به تصویر میکشد. نیک هورنبی روایتی را خلق کرده که هم سرگرمکننده و هم قابلتأمل است.
کتاب جولیت