1. خانه
  2. /
  3. کتاب سیاگالش

کتاب سیاگالش

پیشنهاد ویژه
3.3 از 1 رأی

کتاب سیاگالش

Siagalesh
انتشارات: صاد
٪20
350000
280000
معرفی کتاب سیاگالش

روایت داستان طلبه ای است به نام یوسف رستمی . او  در دهه محرم برای تبلیغ به یکی از روستاهای جنگلی تالش، سفر کرده است . در آنجا درگیر ماجراهای غریبی میشود.  چون گمشدن آخوند قبلی روستا، شیطنت دخترک عاشق، توطئه روحانی نمایی به نام اسکندر کاینات، ماجرای فرقه‌ای عجیب در روستا، ملاقات با سیاگالش، توطئه برادران خودش که سال‌ها پیش او را در وسط جنگل رها کرده‌اند …. میشود.

یکی از مسائل اصلی رمان تعاملات راوی با خداوند است که در سایه قرآن صورت می‌گیرد و درجایی حس می‌کند که وجه الله را بی‌واسطه رویت می‌کند.

همچنین در این متن به اسطوره مهم تالشی که سیاگالش که نگهبان حیوانات جنگل است پرداخته می‌شود. به طور غیر مستقیم به شخصیت‌های دینی چون خضر نبی و امام زمان مرتبط می‌شود.

درباره ابراهیم اکبری دیزگاه
درباره ابراهیم اکبری دیزگاه
ابراهیم اکبری دیزگاه متولد سال 1360، نویسنده، شاعر و پژوهشگر می باشد.
وی مدس و محقق در روش شناسی، زمینه داستان نویسی، فلسفه ادبيات، نقدِادبي و نظریه‌های ادبی در مدرسه اسلامی هنر(86 تا 90 )، دبیر انحمن داستان طلاب کشور(91 تا 94 )، عضو هیأت مدیره¬¬ی انجمن شعر طلاب( 91 تا 94)، اداره¬ی کارگاه¬هایِ شعر و داستان در دفتر تبلیغات اسلامی از سال 89، دبیر جلسات نقد رمان و داستان در دفتر تبلیغات(89 تا 92)، دبیر جشنواره داستان اشراق(92 تا 93)، دبیر اولین جشنواره خاطره نگاری اشراق (سال 94)، دبیر کمیته ی تاریخ شفاهی و مستند نگاری خاطرات حوزوی/دینی (هم اکنون)، دبیر شورای ادبیات داستانی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (هم اکنون)، عضو ثابت اتاق فکر معاونت فرهنگی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (هم اکنون)، عضور شورای نظارت بر چاپ و تولید آثار معاونت فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی (هم اکنون)، مسئول بخش تولید محتوایی ادبیات موزه انقلاب و دفاع مقدس قم (هم اکنون)، و عضو شورای تأمین انتشارات به نشر ( آستانه قدس رضوی ) واحد تهران ( هم اکنون ) می باشد.
قسمت هایی از کتاب سیاگالش

خدایا من الان چند روز است به مردم همین را می‌گویم. همین آیه را معنی می‌کنم. «هر سوی بنگرید، هرجا نگاه کنید، خدا را می‌بینید.» پس خودم چرا کورم؟ چرا نمی‌بینم؟ آیا صورت تو همین کوه و جنگل و مه و آفتاب است؟…چرا گرم نمی‌شوم…؟از شاخه‌های پربرگ درخت ندایی آمد. ولی من آنجا دنبال نوری بودم؛ آتشی، شعله‌ای شاید…

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب سیاگالش" ثبت می‌کند