در دنیای افسانه ها، اسم ها و شخصیت های زیادی یافت می شود که اقوام و ملت ها با آن آشنایی دارند، اما کمتر اسمی به اندازه ی دو شغال افسانه ای به نام های کلیله و دمنه شهرت دارد. این اثر که مجموعه ای است از داستان های حکیمانه و افسانه های پندآموز، به زبان های مختلف برگردانده شده اما اصل حکایات آن حدود دو هزار سال پیش در هند اتفاق افتاده است. این اثر در اصل دارای ده باب می باشد اما در ترجمه های مختلف بر تعداد ابواب آن افزوده شده است. از باب های اصلی کتاب می توان به شیر و گاو، کبوتر مطوقه، بوزینه و سنگ پشت، موش و گربه، بوف و زاغ، تورگ یا شغال، بی تدبیری، شاه موش ها و وزیرانش، بلاد و برهمنان و شاه و پنزوه اشاره کرد.
وزیر گفت: بازرگانی بود با مال و مکنت فراوان، اما بی نهایت بدخلق که همه از او نفرت داشتند و برای لحظه ای حاضر نبودند با او هم کلام و هم نشین شوند. او زنی داشت که رویش مانند نامه ی عمل نیکوکاران سفید بود و زلفش همچون نامه ی عمل گنهکاران، سیاه. بازرگان عاشق او بود، ولی او از بازرگان نفرت داشت و از او می گریخت، اوامرش را اطاعت نمی کرد و حتی لحظه ای به مراد دل او زندگی نمی کرد. با این حال بازرگان هرروز بر او شیفته تر می شد. تا اینکه شبی دزدی به خانه آنان آمد. بازرگان خواب بود. زن از دزد ترسید و بازرگان را محکم در آغوش گرفت. بازرگان از خواب پرید و گفت: به چه دلیل سزاوار این مهربانی تو شده ام؟ وقتی دزد را دید به او گفت: ای شیر مرد مبارک قدم، هرچه می خواهی بردار و ببر، حلال تو باشد که به خاطر تو این زن با من مهربان شد.
لطفا موجود کنید
عالی خیلی خوب 👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻❤🧡💛💚💙💜🤎🖤🤍💗
درود بر شما