هدف زندگی این نیست که در این دنیا حیات ابدی داشته باشیم، بلکه هدف این است که چیزی خلق کنیم که تا ابد باقی بماند. پست و مقام شما به کارکنان سازمان شما اشاره می کند که دست خود را به دست شما بدهند، اما این اقتدار اخلاقی است که آن ها را برمی انگیزد تا قلب شان را به شما بدهند. اقتدار اخلاقی را خودتان نمی توانید به خودتان اعطا کنید. البته می توانید برای کسب آن تلاش کنید، اما این دیگران هستند که اقتدار را به شما هدیه می کنند و باید این کار را در کمال آزادی انجام دهند. اقتدار اخلاقی با زندگی واقعی به دست می آید، بر اساس اعتماد شکل می گیرد و با سعی و تلاش و رهبری موفقیت آمیز، استمرار می یابد. شما فقط زمانی می توانید رهبر بزرگی باشید که متوجه شوید آرمان و هدف بزرگ رهبری این است که کاری کنید تا کارکنان از آرمان شما پیروی کنند. عامل محدودیت سازمان ها، فرصت ها و امکانات آن ها نیست، بلکه رهبری آن ها است. بنابراین قبل از آنکه هرگونه تحول مثبتی را رهبری کنید، باید نخست خودتان تحول را تجربه کنید. این کار نیاز به شجاعت دارد، شجاعت رها شدن از وضعیت موجود و آغاز راهی بهتر، من توانسته ام شهور شور و شوق و عشق را در زندگی کسانی که رهبری آن ها را برعهده داشته ام، ببینم و همین عشق به زندگی، آن ها را متحول کرده است. شما هرگز از سرمایه گذاری روی کسی که در جهان تأثیر مثبت گذاشته است پشیمان نخواهید شد.