رمان "خانه استارلینگ" نوشتهی آلیکس ای. هارو، فانتزی گوتیک غریب و شاعرانهایست که در فضای افسردهی شهر زغالسنگی و رو به زوال ادن در ایالت کنتاکی جریان دارد. هارو، نویسندهی تحسینشدهی ده هزار در ژانویه، در این اثر با تلفیق افسانههای گوتیک جنوبی، استعارهی خانهی جنزده، و تأملاتی بر تاریخ نادیدهانگاشتهی محیطی و طبقاتی، داستانی خلق میکند که بهسادگی در یک ژانر نمیگنجد. در مرکز روایت، اوپال قرار دارد؛ دختری یتیم و خیابانی که برای تأمین زندگی برادر نوجوانش، جاسپر، دست به هر تلاشی میزند. آنها در یک متل فرسوده زندگی میکنند و امید اندک اوپال، در پیشنهاد کاری در خانهی وهمآلود استارلینگ، جان میگیرد. این عمارت، که توسط آرتور استارلینگ، سرایدار مرموز و محتاطش اداره میشود، از همان ابتدا حال و هوایی دارد که فراتر از یک خانهی متروک است: انگار خود خانه زنده است، نفس میکشد، دما و رنگ و حسش بسته به حال ساکنان تغییر میکند. حضور غایب النور استارلینگ، نویسندهی مرموز یک کتاب کودکان بهنام سرزمین زیرین، سایهای شوم و رازآلود بر فضای خانه انداخته است-زنی که ناپدید شده، اما هنوز در روایتها، دیوارها، و سکوت خانه حضور دارد. با گذشت زمان، اوپال در نقش جدیدش عمیقتر فرو میرود و ارتباطی ناآشکار میان زخمهای گذشتهی خانوادهی استارلینگ، فروپاشی شهر ادن، و اسرار پنهانشده در میان دیوارهای خانه آشکار میشود. او و آرتور، با کندوکاوی تلخ اما گاه عاشقانه، پرده از جنایات فراموششده برمیدارند: بهرهکشی محیطی، بیعدالتی نژادی، فقر نسلی، و خاموشی اجباری صدای زنان. رابطهی آنها آرام اما سوزان است-آمیختهای از بیاعتمادی، جاذبهی فروخورده، و حس مشترک بازماندگی؛ رابطهای که بازتابندهی رنج و پیوند میان زخمهای شخصی و جمعی است. نثر هارو در این رمان، دقیق و غنایی است. فضای خانه و طبیعت اطراف با استعارههایی زنده و چندحسی توصیف میشود؛ خانه، مانند آینهای بیرحم، واکنشگر عواطف و ناگفتههای ساکنان است. یکی از توصیفهای درخشان کتاب چنین میگوید: «در، طاقی باشکوه است که میتوانست قرمز یا قهوهای باشد، اما اکنون به رنگ باران بعدازظهر نیست»-نمونهای از زبان استعاریای که مرز میان واقعیت و روان را میزداید. هارو با تمرکز بر خشونت ساختاری فقر و استثمار منابع طبیعی، و نیز احضار روح تاریخ پنهان کنتاکی، "خانه استارلینگ" را به متنی سیاسی-تاریخی تبدیل میکند؛ متنی که در آن، خشم زنان سرکوبشده به نیرویی ماورایی بدل میشود. اوپال در کشف میراث سرکوبشدهی النور، با نوعی تحول مواجه میشود که از درون وحشت و ترس، به سوی آگاهی و قدرت حرکت میکند. در اینجا، وحشت نهتنها ابزار ایجاد تعلیق، بلکه ابزاری برای رهایی است. این رمان بازنماییایست از خانهای جنزده که صرفا محل اتفاقات ترسناک نیست، بلکه به استعارهای برای حافظهی جمعی بدل میشود. خانه، تاریخ، بدن، و محیطزیست همگی در پیوندی ارگانیک قرار میگیرند. منتقدان از نثر غنی، شخصیتپردازی دقیق، و پیچیدگی روایی آن ستایش کردهاند؛ بهویژه نقدهایی در NPR و نیویورک تایمز، که به توانایی رمان در تلفیق افسانه، نقد اجتماعی و روانشناسی فردی اشاره کردهاند. البته برخی نیز ریتم نابرابر داستان و گنجاندن پانویسهای زیاد را از عواملی دانستهاند که گاه خواننده را از تجربهی غوطهور در فضای گوتیک دور میکند. در نهایت، "خانه استارلینگ" بیش از آنکه صرفا یک رمان گوتیک یا یک داستان خانهی جنزده باشد، واکاویای هوشمندانه و احساسی از زخمهای تاریخی، فقر پایدار، و امید به التیام است. این رمان با نگاهی شاعرانه اما بیاغراق، نشان میدهد که مواجهه با ارواح گذشته - چه درون خانه، چه درون ما - میتواند مسیر رهایی را هموار سازد. برای خوانندگانی که به ژانرهای تلفیقی، رئالیسم جادویی تاریک، و تأملات اجتماعی-زیستمحیطی علاقهمندند، این اثر تجربهای فراموشنشدنی خواهد بود.