بر اساس یکی از نظرات روان شناختی فقط یک زبان ذهن وجود دارد - برای این زبان حتی نام منتالیز را نیز برگزیده اند. مدافعان منتالیز معتقدند که همه افکار و محاسبات ذهنی با این زبان انجام می گیرد که تا حدی شبیه زبان طبیعی است. اگر چنین توصیفی درست باشد، همه تفکرات ما در قالبی انجام می گیرد که به طور کلی شبیه زبانی است که در اینجا به کار می رود. از اصطلاحات داستان های علمی تخیلی برای توصیفش استفاده می کنم: اگر می توانستیم به نحوی کسب اطلاع کنیم که فکر در مغز چگونه انجام می گیرد درمی یافتیم که سلول های مغزی به زبان هایی مانند انگلیسی, فرانسه یا سواحیلی با یکدیگر صحبت می کنند.
بدیهی ترین مشکل فرضیه منتالیز برخاسته از تصویرسازی ذهنی است. به ویژه تصویرسازی ذهنی بصری. اغلب ما درباره حجم عظیم تصاویر بصری ذهنی گزارش هایی ارائه می کنیم و بسیاری از ما ازجمله متفکران درخور احترامی مانند آلبرت اینشتین، این نکته را نقل می کنیم که بخش مهمی از تفکر در تصویرسازی ذهنی رخ می دهد که به گفته اینشتین، «از نوع بصری» عضلانی و بدنی» است. از قضا من قادر به تصویرسازی بصری نیستم» ولی این نقصان با تصویرسازی شنیداری قابل ملاحظه ای که دارم جبران می شود. مطمئنا من در سطح آرتور روبینس تاین نیستم که می گویند می توانست در تخیل خویش به صفحه گرامافونی گوش دهد و حتی خراش های گاه به گاه آن را نیز بشنود! اما در به یادآوردن یک آهنگ یا حتی صدای کامل یک ارکستر چندان برایم دشوار نیست. اگر شما قادر به تصویرسازی ذهنی باشید احتمالا مکالمه سلول هایی را که در پایان بند قبلی از آن سخن گفتیم گوش داده اید.
مدافعان نظریه منتالیز وجود تصویرسازی ذهنی را انکار نمی کنند: در واقع. اگر آن ها شواهد دال بر درون نگری خود را - اگر نگوییم درون بینی سایر انسان ها را - انکار کنند نابخردند. پاسخ ایشان این است که ادعا کنند این تصاویر وجود دارند» ولی پدیده ای همانندی اند واقعا موجب تفکر نمی شوند؛ حداکثر کسوتی ظاهری هستند که فرایند فکری زیربنایی ذهن گرایانه منحصربه فردی را در خود پنهان دارند. شاید برخی از مسائلی که به ظاهر از طریق تصویر ذهنی حل می شود. درواقع متکی بر عملیات زیربنایی منطقی باشد. اما من که فردی بسیار فعال در حوزه علوم انسانی ام نمی توانم این موضع را که«تصویر ذهنی پدیده ای همایند» است جدی بگیرم. ادعای این که ولفگانگ آمادئوس موتسارت با ۶۲۶ آهنگ فهرست کوخل؛ مارتا گراهام با حرکات موزون متعدد. یا پابلو پیکاسو با هزاران نقاشی و طرح هنری خود همگی مجموعه ای از عملیات منطقی مشابه فیزیک دان ها یا ریاضی دان ها را انجام می دهند.