نویسنده ای به سفارش فضایی از سیاره ی سینستر مشغول نوشتن داستان است. اما سینستری ها از او میخواهند داستانش را عوض کند: آلیس قصه را که حتما دختری است شبیه به داستان آلزاس فرانسه،عاشق کشوری بزرگ تر کند که شبیه به چوب شور باشد. مردی از اهالی تگزاس در لاتاری فضایی ها برنده شده و زندگی آگاممنون را تکرار میکند. همسرش کلیتمنسترا قصد کشتنش را دارد چون آگاممنون طبق روات هومر دخترشان را قربانی کرده؛ اما او میگوید روایت دیگری هم از داستان هست که طبق آن آندرومدا را به جزیره ای دوردست فرستاده. مردی به جنون آدمکشی مبتلاست،به فروشگاه «ابزارآلات درمان در خانه» می رود تا دستگاهی برای معالجه اش بخرد؛اما به اشتباه دستگاه درمان مریخی ها را به او می فروشند. دستگاه هم اصرار دارد که: «گوریسی تو سهوا وازنی ضروری اشتیاق به فیم را در تو فرونشانده. این موضوع به نوبه ی خود باعث برانگیزش تو به دووارک کردن کسی به شیوه ی ولندیش شده. رابرت شکلی از زمره ی بزرگ ترین نویسندگان کلاسیک علمی تخیلی است و بی شک طنز پرداز ترین آن ها. روزی که فضایی ها آمدند گزیده ای است از بهترین داستان های کوتاه این نویسنده. جی. جی. بالارد، نویسنده ی برج، درباره ی او و آثارش گفته: «طنازانه و نبوغ آمیز... مخلوط ولتر ناب و آب تونیک» هارلن الیسون، استاد بزرگ علمی تخیلی هم میگوید: «اگر برادران مارکس هنر پیشگان خیال پرداز نبودند و به سراغ ادبیات می آمدند، رابرت شکلی می شدند.»
کتاب روزی که فضایی ها آمدند