کامو در سرتاسر زندگیاش در حال شورش بود.
شورش علیه موقعیت اجتماعیاش، علیه بیماری، علیه جنون و دیوانگی دیگران شورش از همان آپارتمان حقیر کوچۀ بلکور تا تالارهای تئاتر، آخرین پناهگاههایش.
شورش از صفحات مخفیانۀ روزنامۀ کومبا تا برگهای آزاد کتاب سقوط. افشای فقر کابیلی برای بسیاری کاری زودهنگام بود و بعدها ناکافی برای دیگران.
دیگرانی که متهمش میکردند، بی آنکه او را دریابند، بهویژه جواب و جملۀ معروفش را: «اگر قرار بر انتخاب بین عدالت و مادرم باشد، مادرم را برخواهم گزید.» کامو هرگز فهمیده و درک نشد و بیگانه ماند.