آدمیزاد از هیچ چیز بیش از تماس با ناشناخته ترس ندارد. انسان می خواهد آنچه را که به آن دست می یازد ببیند، بشناسد یا دست کم در چهارچوبی بگنجاند. آدمیزاد همه جا از تماس با بیگانه تن می زند. شب هنگام یا در تاریکی، هول از تماسی نامنتظر می تواند به وحشتی مبدل گردد. حتی پوشاک نیز به اندازه کافی به انسان امنیت نمی بخشد. پوشاک را چه آسان می توان درید. چه آسان می توان به گوشت برهنه، صاف و بی دفاع آن که مورد حمله قرار می گیرد، نفوذ کرد. همه فاصله هایی که انسان ها گرداگرد خویش به وجود آورده اند، از همین ترس از تماس است. انسان خود را در خانه هایی محبوس می کند که کسی را اجازه ورود به آنجا نیست. تنها در این خانه ها است که خود را تا اندازه ای ایمن احساس می کند. ترس از دزد فقط از این نیست که او آهنگ دزدی دارد، بلکه ترس از دست درازی ناگهانی و نامنتظر او در دل تاریکی نیز هست.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
نویسنده بخاطر این کتاب نوبل ادبیات 1981 رو دریافت کرده
بخاطر کتابی که سال ۱۹۶۰ نوشته شده در سال ۱۹۸۱ نوبل نمیدهند واتفاقا بخاطر سه گانه ایشون بخصوص مهمترینش (زبان نجات یافته)که در سال ۱۹۸۰ نوشته شده جایزه نوبل دادند
کتاب جالبیه