مبادلات روشنفکرانه میان روسیه و غرب در سده نوزدهم میلادی، بیشتر از غرب به سوی شرق بوده است. برای مثال، مارکسیسم روسی، تنها یکی از مجموعه گسترده نظام های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود که از اروپای غربی وارد شد و خود را با تغییراتی چشمگیر که لازمه چنین فرآیندی است، با شرایط روسیه مطابق ساخت. اما یک استثنای قابل توجه که موجب تغییر توازن به اصطلاح ترازنامه اندیشه روسی شد، «آنارشیسم» بود. به یقین آنارشیسم هم ریشه هایی غربی، و به ویژه در آرای ویلیام گودوین و پی یر-ژوزف پرودون، داشت، اما به مدت نیم قرن، این تفکر بخش عمده حیات خود را، چه در مقام نظریه ای اجتماعی و چه در مقام جنبشی انقلابی، مدیون تلاش های دو متفکر روس بود: میخائیل باکونین و پیتر کروپتکین (هرچند که یک روس دیگر، لئو تالستوی، شکل دیگری از آنارشیسم مذهبی را بنیان نهاد). اما به هر روی، هم باکونین و هم کروپتکین سال های طولانی از عمرشان را به هیئت پناهندگانی در غرب گذراندند و در اروپای غربی بود که ایدئولوژی آنارشیستی خود را صورت بندی کردند. تعاملات مولفه های روسی و غربی، به ویژه درباره اندیشه کروپتکین، خصلتی پیچیده یافته بود، زیرا او، برخلاف باکونین، پیش از پناهندگی در غرب مشارکت فعالی در انقلاب روسیه داشت، سال های بیشتری را در اروپا گذراند و سرانجام در واپسین سال های عمر خود به روسیه بازگشت. بدین ترتیب، آنارشیسم کروپتکین فرآورده ای بود از یک عمر هم جوشی میان تجربیات روسی و اروپایی.