کتاب راه حق بودا و سروده هایش

Buddha
کد کتاب : 17503
مترجم :
شابک : 978-9643214685
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 150
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب راه حق بودا و سروده هایش اثر دهاماپدا

کتاب« راه حق بودا و سروده هایش» مجموعه ای از سخنان بودا در قالب شعر است. این کتاب یکی از پر خواننده ترین و شناخته شده ترین آثار بودایی است.

محققان و مفسران بودایی توضیح می دهند که هر جمله ضبط شده در این مجموعه به منظوری با توجه به موقعیت منحصر به فردی که در زندگی بودا و جامعه رهبانی او بوجود آمده است ، بیان شده است.

این کتاب جزئیات وقایع را ارائه می دهد و منبع غنی افسانه ای برای زندگی و دوران بودا است.

عنوان ، دهاماپدا اصطلاحی مرکب است که از dhamma و pada تشکیل شده است و هر کلمه دارای تعدادی نشان و معنی است. به طور کلی ، دهمه می تواند به "آموزه" بودا یا "حقیقت ابدی" یا "حقانیت" یا همه "پدیده ها" اشاره کند. "پدا" به معنی "مسیر" یا "آیه" است.

طبق روایات ، بودا در موارد مختلف آیات دهاماپدا را بیان می کرد. "با تقطیر مدل های پیچیده ، نظریه ها ، سبک بلاغی و حجم عظیم تعالیم بودا در آیاتی کوتاه و متبلور ، Dhammapada شیوه زندگی بودایی را در دسترس همه قرار می دهد. در واقع ، این امکان وجود دارد که منبع اصلی Dhammapada در قرن سوم قبل از میلاد به دلیل نیاز جوامع اولیه بودایی در هند به عنوان انگیزه کلمات اصلی بودا قابل پیگیری بوده است.

کتاب راه حق بودا و سروده هایش

دسته بندی های کتاب راه حق بودا و سروده هایش
قسمت هایی از کتاب راه حق بودا و سروده هایش (لذت متن)
پیش از میلاد مسیح (۵۷۰) در شهر کپیلاوستو، در مرز هند و نپال امروز، اهم شده است. پدرش، سودانا، از امیران شاکیا بود که با دولت و مکنت حکمرانی می کرد و مادرش مایا نام داشت و از خاندان امیران شهر کولیا، در مسایگی کیلاوستو، بود. آورده اند که مایا بی فرزند مانده بود و سودانا و خاندانش از اینکه پادشاهی او بی جانشین بود، بی اندازه نگران بودند، تا آنکه مایا در سن ۴۵ سالگی معجزه وار آبستن شد و اندکی پس از زادن پسری درگذشت. نام نوزاد را سیدارتا نهادند و گوتاما نام خانوادگی او بود. منجمان و غیبگویان در چین این کودک نشانه های بزرگی خواندند و به پدر مژده دادند که او پادشاه و جهان سالاریا راهبی بزرگ خواهد شد. پدر چون خواهان ولیعهدی برای اداره ملک بود، سخت نگران شد و از آغاز کوشش فراوان کرد که طفل را به جهان و لذایذ آن مانوس و معتاد کند.

قصری بزرگ برایش بنا کرد و همت فراوان صرف کرد تا او را از مصایب جهان در امان دارد و چون به سن بلوغ رسید شاهزاده زیبایی از خویشان خود، به نام پاسودا، را به عقدش درآورد. ولی این جوان از آغاز آثار پریشانی در خود داشت. بیشتر اوقات تنها بود، زندگی عادی کودکان را نمی پسندید و روزگار را با مهتر و اسب سفیدش که تنها همدمان او بودند میگذرانید و چون فرزند یافت او را راهولا با زنجیر خواند و اندکی پس از تولدش یک شب خانه و کاشانه را رها کرد و راه جنگل و بیابان در پیش گرفت.