1. خانه
  2. /
  3. کتاب گوساله ی سرگردان

کتاب گوساله ی سرگردان

نویسنده: مجید قیصری
5 از 1 رأی

کتاب گوساله ی سرگردان

Goosaleye-sargardan
انتشارات: افق
٪15
45000
38250
درباره مجید قیصری
درباره مجید قیصری
مجید قیصری (زاده دی ماه ۱۳۴۵ در تهران) نویسنده معاصر ایرانی است. وی دانش‌آموخته رشته روانشناسی است. قیصری از سال ۱۳۷۲ داستان‌نویسی را آغاز کرده‌است. وی داور بخش داستان کوتاه و بلند بزرگسال یازدهمین جشنواره شعر و داستان جوان سوره بوده‌است. وی داور پنجمین دوره (۱۳۸۴) کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور نیز بوده‌است. قیصری در دور سوم جایزه ادبی هفت اقلیم در سال ۱۳۹۲ در بخش رمان در کنار احمد آرام به داوری آثار راه یافته پرداخت. مجید قیصری داور بخش داستان جشن‌واره «قند پارسی» نیز بوده‌است.
قسمت هایی از کتاب گوساله ی سرگردان

چه شکلی شده بود؟ آیا تغییری کرده بود؟ ساختمان اردوگاه را تا به حال از بیرون ندیده بود. هفت سالی که اسیر بود، فقط توانسته بود از تو همه جا را ببیند. حتی وقتی که داشتند منتقلش می کردند به رمادیه، با چشمان بسته از در بزرگ ورودی داخلش کرده بودند. چندتایی عکس و تصویر از اردوگاه های مختلف دیده بود. ولی نتوانسته بود بگوید درست همین جا بود که من بودم. به حدس و گمان می گفت چیزی مثل این جاها. فقط همین. بلدچی با ته لهجه ی عربی گفت: «سیدی. عنبر.» همه ی نگاه ها چرخید به سمتی که راننده ی بلدچی با دست اشاره کرد. و زد به شانه ی رسول و گفت: «سیدی، همین جا.» رسول با تردید گفت: «باید ببینم!» بلدچی گفت: «ببین. خب ببین. همین جاس. رمادی همین جاس.» اولین چیزی که از دور به چشمش خورد برجک های نگهبانی دور تا دور اردوگاه بود. آیا هنوز کسی مراقب اردوگاه بود؟ با این فکر، ضربان قلبش تندتر شد. نگاه به چهره ی فیلم بردار و مسئول گروه شفق کرد. کنجکاوانه داشتند اردوگاه را برانداز می کردند. کسی حواسش به او نبود. وقتی که توی مرز خواسته بود سوار ماشین شود از بلدچی پرسیده بود خطری نداره آن جا؟ بلدچی گفته بود: «خیالْ راحت. برهوت برهوت.» که یک دفعه فیلم بردار گفت: «نگه دار.»

مقالات مرتبط با کتاب گوساله ی سرگردان
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب گوساله ی سرگردان" ثبت می‌کند