"ارمیا" نخستین رمان بلند "رضا امیرخانی" است که با گذشت بیش از دو دهه از انتشار آن، همچنان با استقبال مخاطبین ادبیات پایداری و مقاومت رو به روست. این اثر که جوایز زیادی را برای "رضا امیرخانی" به دنبال داشته، داستانی است که در سال های واپسین جنگ میان ایران وعراق شکل گرفته است.
نام رمان از شخصیتی به نام "ارمیا" گرفته شده که در خانواده ای متمول در شمال شهر تهران پرورش یافته است. "ارمیا" که در رفاه و راحتی بزرگ شده حالا دانشجوی مهندسی عمران است و برخلاف خانواده ی خود که نسبت به مسائلی همچون جنگ و پایداری و جهاد بی تفاوتند، این مفاهیم برای او حائز اهمیت بوده و بخش بزرگی از دغدغه هایش را تشکیل می دهد.
بالاخره در زمستان سال شصت و شش، "ارمیا" بدون اینکه به خانواده اش بگوید، به یکی از مراکز ثبت نام جنگ در جنوب شهر مراجعه می کند تا عازم جبهه می شود. در آن جا با پسری هم سن و سال خود به نام "مصطفی" که ساکن جنوب شهر است آشنا می شود و آنان پس از گذراندن دوره ی آموزشی در کنار یکدیگر، عازم جبهه های جنگ می شوند. در بحبوبه ی جنگ و آشوب، دوستی عمیقی میان "ارمیا"و "مصطفی" شکل می گیرد و دو جوان روزهای سخت نبرد را در سایه ی رفاقت یکدیگر سپری می کنند. اما اتفاقی ناگوار در روزهای پایانی جنگ، همه چیز را تغییر می دهد.
"ارمیا" به خانه برگشته اما به یک آدم دیگر تبدیل شده است؛ مهر و محبت و مراقبت های خانواده هم به حال او افاقه نمی کند. دنیای او به چالش کشیده شده و از همه چیز و همه کس فاصله می گیرد. این حال آشوب سرانجام او را به شمال سوق می دهد تا شاید گم شدن در آرامش جنگل، باعث شود که او خود را پیدا کند.
کتاب ارمیا