این کتاب مانند رمانی درخشان است.
اثری بسیار مورد نیاز و مجاب کننده.
با نثری موجز و زنده.
نیازی نمی بینم که پزشکم مرا دوست داشته باشد؛ انتظار هم ندارم همراه من عذاب بکشد؛ وقت زیادی از پزشکم نمی خواهم؛ فقط پنج دقیقه به وضعیت من فکر کند، تمام ذهنش را به من بسپارد، در یک فاصله ی کوتاه به من بپیوندد، همراه جسمم روحم را جست و جو کند و بیماری ام را بفهمد، زیرا هر انسانی به شیوه ی خودش بیمار می شود. بسیاری از بیماران با ناامیدی از اتاق پزشک خارج می شوند. اما آنچه از «صرفا نارضایتی» مهم تر است، این است که پزشک نتواند تشخیص درستی بدهد یا آن ها را درست درمان کند.
پزشکان نیز به همین میزان از دشواری چیدن قطعات پازل داستان بیماران درمانده می شوند، به خصوص برای آن هایی که علائم پیچیده و مرموزی دارند. با رشد بیشتر علم پزشکی و چندگانه و پیچیده تر شدن بیماری ها، فاصله ی میان آنچه بیمار می گوید و آنچه پزشک می شنود، یا برعکس، چشمگیرتر می شود.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.