نمایشنامهی «جعفرخان از فرنگ آمده» حالا بیش از ۱۰۰ سال با ما فاصله دارد اما همچنان تازه و زنده است و مخاطب قرن حاضر نیز از خواندنش لذت میبرد. حسن مقدم در توضیح این اثر مینویسد :«مدتی است که تماشای بعضی صحنههای مضحک و رویدادهای خندهآور فرنگ رفتهها مرا بر آن داشته که نمایشنامهای بنویسم. اسم آن را هم انتخاب کرده ام: جعفرخان از فرنگ آمده. هدفم این است که نمایش سرگرمکننده باشد و نهتنها عدهای خاص بلکه تودهی مردم هم بتوانند با موضوع نمایشنامه رابطه برقرار نمایند.». موضوع این نمایشنامه که دو گونهی مواجهه با یک وضعیت یکسان را نشان میدهد، بیشک یکی از دلایل استقبال از آن تا به امروز است. شخصیت جعفرخان به تازگی از پاریس برگشته و مظاهر مدرنیته را اقتباس کرده و خان داییاش -که از او استقبال میکند- هنوز مردی سنتی است که هیچ با این مظاهر خو نمیگیرد و اقبالی نشان نمیدهد. جعفرخان یکی درمیان کلمات فرانسوی میپراند؛ تولهسگ دارد؛ لباس برازنده و مرتبی پوشیده است؛ نگران «میکروب»های در هواست و جملگی اینها برای اهالی سنتی ایران آن زمان عجیب و غریب مینماید. داییجان و اطرافیانش، «زینب» را برای همسری جعفرخان درنظر گرفتهاند. اون که میتواند «...توی خونه کمک بکنه، سبزی پاک کنه، چیز میز وصله کنه، اتو بکشه، قرآن بخونه، وسمه بکشه، حلوا بپزه، فال بگیره، جادو بکنه...». پیداست که جعفرخان دیگر هیچ ارتباطی با وطنی که ترکش کرده بود و اهالی آن برقرار نمیکند.
توانایی حسن مقدم در توصیف دو تیپ متفاوت و موقعیتهای مواجههی آنها از ویژگیهای برجستهی این متن و یکی از عوامل مهم جذابیت آن است. غربزدگی و تحجر دو کلیدواژهی مهم دربارهی این نمایشنامه است که آن را به اثری انتقادی در تاریخ ادبیات نمایشی ایران تبدیل کرده است.
کتاب جعفر خان از فرنگ آمده