الیس باید قفل گذشته ی خود را باز کند تا بداند از کجا آمده قبل از اینکه تصمیم بگیرد چه کسی می خواهد باشد.
الیس قبل از دوره راهنمایی از بودن با فرانکلین در دنیای خودش راضی بود. اکنون بازی کردن با او تبدیل به یک وظیفه شده. الیس یتیم است و با عمو و زن عموش در اباری با هشت درب قفل شده زندگی می کند. در جشن تولد 12 سالگی اش متوجه می شود که پشت هر در برایش پیام هایی گذاشته. خواننده می داند که الیس مادرش را در روز های اول پس از تولدش از دست داده و پدرش را سه سال بعد از دست می دهد. پیام ها در هر اتاق مثل یک رمز برای کمک کردن به خود، الهام بخش است مثل دانستن اینکه از کجا آمده ایم، باور داشتن به خود و دانستن ارزش زندگی.
LaFleur (عشق ، اوبری) با حساسیت غیرمعمول برای دوران بین کودکی و نوجوانی می نویسد ، هنگامی که دوستی ها مثل لبه ی تیغ است و هیچ چیز احساس اطمینان و قطعیت نمی کند. قلب داستان در روابط لایه ای و شخصیت هایی نهفته است که حس واقعی واقع گرایی خود را به رمان می دهد.
اما در زندگی مردم می آیند و می روند. ما نمی توانیم همیشه آن را کنترل کنیم. اما ما می توانیم نحوه پاسخگویی را کنترل کنیم. ما می توانیم ادامه دهیم ، به بهترین شکل ممکن زندگی کنیم. ما می توانیم مردم را دوست داشته باشیم به جای اینکه آن ها را دور کنیم. ما می توانیم تمام تلاش خود را بکنیم تا در زمانی که داریم با آنها آشنا شویم
نگه داشتن یک دوست خوب در زندگی یکی از سخت ترین کار هاست اما فراموش نکنید که گاهی اوقات مجبور به انجام دادن آن هستید.
اما به خودم یادآوری می کنم که شما را می شناسم. من احساسات درونی شما را می شناسم ، و این همیشه یکسان خواهد بود ، بنابراین من همیشه شما را می شناسم ...
کتاب قشنگی بود و داستانی درام و تقریبا معمایی داشت به نظرم پندآموز بود
من خیای کتاب اکشن دوست دارم و هشت کلید هم اکشن هست😐
من کتاب هشت کلید را دارم ولی اولش چرت است😏 امیدوارم وسط هایش چرت نباشد😜😇🙏
کتاب محشریه توصیه میکنم بخونید
کتاب خوبیه من از کتاب هایی با موضوع ماجراجویی ترسناک معمایی و گاهی عاشقانهها خوشم میا
من هم دوست دارم همچین کتاب هایی مخصوصاً کتابهای ترسناک😈
بال و عالی .