مخاطبین، تکامل «لورث» به زنی جوان با اعتماد به نفس بیشتر را تحسین خواهند کرد.
این اثر، معمایی مهیج، سوالاتی تفکربرانگیز درباره ی هستی، و شخصیت هایی فوق العاده قابل باور را ارائه می کند.
تریلری که درک مخاطبین از جهان را به چالش می کشد.
هیچ نمی دانستم خودم می توانم سوار هواپیما شوم یا نه. فکر می کردم غیرممکن است، اما اشتباه می کردم. در شانزده سالگی کاملا آزاد بودم خودم سوار هواپیما شوم، بدون این که نیاز باشد نامم را به عنوان فردی زیر سن قانونی و بدون همراه ثبت کنم. تنها چیزی که لازم داشتم نامه ای از طرف والدینم بود که در آن نوشته باشد تنها سفر می کنم. یک دقیقه کار در برنامه ی «ورد» این موضوع را حل کرد.
جلو خودم را گرفتم. امکان نداشت بتوانم این کار را بکنم. از قبول این حقیقت متنفر بودم، اما حقیقت داشت. تنها چرخیدن در مدرسه چیز دیگری بود. فرق داشت. می دانستم هر چیزی کجاست. همه را می شناختم. آن ها هم من را می شناختند.
یک بار دیگر به خودم گفتم من برادر کوچکم را ندزدیده ام. قسم می خورم تا وقتی به مترو برسیم حتی به این مسئله فکر هم نکرده بودم و وقتی به فرودگاه رسیدیم، دیگر برای تجدید نظر و برگرداندن کارت اعتباری مامان به کیفش دیر شده بود. برای این که با آن کارت اعتباری برای خودم و «بنجامین» دو تا بلیت به مقصد نیویورک نگیرم هم دیر شده بود، و بدون ذره ای تردید برای این که از خودپرداز شیک و پیک فرودگاه، پانصد دلار بیرون نکشم هم خیلی خیلی دیر شده بود.
این کتاب عالی بود ممنون