داستان فریبنده ، تکان دهنده و لطیف مایرون در مورد بقا ، وفاداری و عشق یک تجربه فراموش نشدنی در مورد رمز و راز و شگفت هایی است که حیوانات و کتابخانه ها به وسیله ی آن بشریت را اغنا می کنند.
این کتاب علاوه بر پاسداشت گربه ای که ماورای باورپذیری خوی انسانی پیدا کرده (دویی با مایرون قایم باشک بازی می کند و می تواند ذهن مایرون را زمانی که با گلوله های موی او وحشت زده شده، بخواند)، یک نامه ی عاشقانه نیز برای کتابخانه ها محسوب می شود.
من و جودی تنها افرادی نبودیم که دویی به کمکشان شتافته بود. مدرسۀ راهنمایی اسپنسر آن سوی خیابان و رو به روی کتابخانه بود و معمولا حدود پنجاه دانش آموز بعد از مدرسه نزد ما می آمدند. در روز هایی که مانند طوفان بر سرمان نازل می شدند، دویی به آن ها توجهی نمی کرد، مخصوصا به آن هایی که بیش از بقیه سر و صدا می کردند، اما معمولا با آن ها کنار می آمد. بین دانش آموزان دوستان زیادی داشت، هم پسر هم دختر. آن ها او را نوازش می کردند و با او بازی می کردند، مثلا مداد ها را هل می دادند تا به زمین بیفتند و شگفتی دویی را هنگام ناپدید شدن مداد ها تماشا می کردند. دختری خودکاری را از انتهای آستین پالتوی خود تکان می داد. دویی دنبال خودکار به درون آستین می رفت و بعد به این نتیجه می رسید که گرما و تاریکی آن جا را دوست دارد و گاهی برای یک چرت، همان جا دراز می کشید. بیشتر بچه ها بعد از ساعت پنج و زمانی که والدینشان از سر کار برمی گشتند، به خانه می رفتند. چند نفری از آن ها تا ساعت هشت آن جا می ماندند. اسپنسر از برخی مشکلات مصون نبود، از الکلی ها و افراد بی مسئولیت و سوء استفاده گر، اما بیشتر مراجعه کنندگان ما فرزندان کارگران بودند. آن ها فرزندانشان را بسیار دوست داشتند، اما ناچار بودند چند جا کار کنند یا اضافه کاری کنند تا دخل و خرجشان یکی شود. این والدین که فقط لحظه ای به کتابخانه می آمدند برای نوازش کردن دویی وقت کمی داشتند. یک روز کاری طولانی را گذرانده بودند و باید پیش از خواب غذایی آماده و خانه شان را تمیز می کردند، اما فرزندانشان ساعت ها با دویی وقت می گذراندند، او آن ها را سرگرم می کرد و دوستشان داشت. تا وقتی که مادر یکی از پسر ها زانو زد و همان طور که با ملایمت سر دویی را نوازش می کرد گفت: «ممنونم دویی.» متوجه نشده بودم این کار دویی تا چه اندازه مهم و ارتباطش با بچه ها تا چه حد عمیق است.
اصلا فکر نمیکردم داستانی درباره یه گربه بتونه انقدر در سطح بزرگسال، جذاب و لطیف باشه. یک روزه خوندمش و الان که تموم شده هنوز تاثیرش رو حس میکنم. فقط کاش میدونستم این داستان واقعی بوده یا نه؟ چون اسناد و مدارک زیادی آورده در مورد شهرت این گربه در جهان. و اگر هم ساختگی باشه و فقط یه داستان باشه، چنین اسناد دقیقی که تاریخ دقیق رو برای اتفاقات، گفته برای یه داستان ساختگی و معمولی چندان لزومی نداره. اما من یادم نمیاد چنین اخباری رو درباره گربه کتابخانه شنیده باشم
سلام ببخشید من فردا باید این کتاب و ارائه بدم اگه یک لطفی بکنید خلاصه این کتاب و تأثیراتی که دویی روی مردم گذاشته رو بگید!