شرح حالی الهام بخش و فوق العاده فکر شده.
پرداختی فراموش نشدنی و زندگی بخش به چالش مواجهه با مرگ.
شرح حالی تکان دهنده و خردمندانه درباره ی خانواده، پزشکی و ادبیات.
وظیفه ی پزشک این نیست که مرگ را به تاخیر بیندازد یا بیماران را به زندگی سابق شان برگرداند. بلکه ما باید بیمار و خانواده اش را که زندگی شان از هم پاشیده است، در آغوش بگیریم و کاری کنیم تا آن ها بتوانند دوباره بلند شوند و بایستند و به زندگی خودشان معنا بدهند.
برای علمی کردن متافیزیک نه تنها خدا، بلکه عشق، نفرت و معنا را هم باید از دنیا حذف کرد ، تا بتوانیم دنیایی را بررسی کنیم که به قطع دنیایی نیست که ما در آنیم. بنابراین اگر شما به معنا اعتقاد دارید، باید به خدا هم اعتقاد داشته باشید. به عبارت دیگر، اگر شما معتقد هستید که علم جایگاهی برای خدا فراهم نکرده، پس مجبورید نتیجه بگیرید که علم جایگاهی برای معنا هم ندارد. بنابراین زندگی به خودی خود هیچ ندارد.
آدم فکر می کند اولین باری که بدن مرده ای را تکه تکه می کند، حس جالب و عجیبی خواهد داشت، اما به طرز شگفت آوری همه چیز عادی بود. تشریح جسد یک رویداد پزشکی سرنوشت ساز، تجاوز به مقدسات و پدیدآورنده ی انبوهی از احساسات مختلف است: از دلزدگی، شعف، تهوع، درماندگی و ترس تا ملالت محض از تمرین های دانشگاهی که به تدریج ایجاد می شود. همه چیز بین تاثر و ابتذال در نوسان است. تشریح جسد از نظر بسیاری، مظهر تبدیل دانشجویان محزون و مودب به پزشکانی سنگ دل و متکبر است.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
اگه قبل از نتیجه گرفتن و به ثمر نشستن تلاشهامون، تموم بشیم چی؟!.... این سوال، پررنگترین فکر من در طول خوندن این کتاب بود.... پُل عزیز! آدم شجاعِ متینِ دوستداشتنی! برای آرامش روحت دعا میکنم و برای زندگی نزیستهی تو که برای ابدیت قراره روی دستهای جهان باد کنه، اشک میریزم... چقدر حیف که تو ، جزو کسانی بودی که بعد از مرگشون شانس شناختنش رو پیدا کردم... دلم میخواد صفحهها درمورد تو، داستانت، رنجت، و تمام چیزهای دیگه به یادت بنویسم، اما کلماتم در این لحظه از زمان گم شدند...روزی، بعد از دوباره پیدا کردنشون، به این ریویو برمیگردم و سعی میکنم کلماتی قابلتر برای توصیف "آخرین نفس" تایپ کنم....
بالاتر از تصورم بود و بسیار دلنشین و تاثیر گذار. موجب همذات پنداری عمیقی در من شد. با توجه به فقدانی که اخیرا داشتم، این کتاب دیدگاه جذابی دارد. نگاه به مرگ، مرگ شیرین و دلپذیر
عجیب جذاب و دوست داشتنی و پر از جملات متناقض و گیرا
خود کتاب خیلی خوبه ولی چاپ میلکان که من گرفتم خیلی اشتباه ترجمه زیادی داشت
من واقعا خود کتاب رو دوست داشتم خصوصا پیغامی رو که سعی داشت برسونه اما ترجمه نشر کوله پشتی در خیلی از جاها مناسب نبود من چاپهای اول رو خوندم شاید بعدا ویراستاری کرده باشند اما جملهها طولانی بود و سر رشته کلام از دست مخطاب در میرفت
خیلی خوبه حتما بخوانید:)
برای ساختن معنای زندگی، باید به مرگ اندیشید. این کتاب فرصت خوبی برای اندیشه ورزی در باب معنای مرگ و زندگی است. ترجمهی شکیبا محب علی عالی بود.
بسیار عالی بخونیدش دلنشین و واقعی
ترجمه ساناز کریمی افتضاحه.... متاسفم واقعا
نشر میلکان مشهوره به ترجمههای دوهزاری😆
هرگز نمیتوانی به کمال برسی، اما میتوانی نزدیک شدن به چیزی را که پیوسته برایش تلاش میکنی باور داشته باشی... واقعا دلنشین بود این کتاب✍️☘️
واقعا احساسی و عالی
عالیه،بی نظیره،آدمو توی خودش غرق میکنه،با تمام وجود طالبشم💖
موضوع جذابی دارد اما این ترجمه اش واقعا ضعیف است
کدوم ترجمه اش؟
کدوم ترجمه؟