کتاب وحشی

Wild: From Lost to Found on the Pacific Crest Trail
از گمشده تا پیدا شده، در مسیر پاسیفیک کرست
کد کتاب : 1749
مترجم :
شابک : 978-600-8883-05-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 447
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : ---

از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز

از کتاب های برگزیده سال به انتخاب NPR، Boston Globe، Entertainment Weekly و Vogue

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2014 ساخته شده است.

معرفی کتاب وحشی اثر شرل استرید

کتاب وحشی، اثری نوشته ی شرل استرید است که نخستین بار در سال 2012 وارد بازار نشر شد. شرل استرید در بیست و دو سالگی تصور می کرد که همه چیز را از دست داده است. پس از مرگ مادرش، اعضای خانواده ی او از یکدیگر فاصله گرفتند و ازدواج خودش نیز خیلی زود به نابودی کشیده شد. شرل چهار سال بعد و در زمانی که دیگر هیچ چیز برای از دست دادن نداشت، جسورانه ترین تصمیم زندگی اش را گرفت. او بدون هیچ آموزش و تجربه ای، و تنها با نیروی اراده، بیش از هزار مایل را از کالیفرنیا تا اورگان و ایالت واشنگتن پیاده طی نمود، آن هم به تنهایی. کتاب وحشی که با تعلیق، شوخ طبعی و صمیمیتی مثال زدنی نوشته شده، به شکلی هنرمندانه به ترس ها و لذت های زن جوانی می پردازد که علیرغم وجود شرایطی بسیار سخت، سفری را آغاز کرد که ابتدا او را به آستانه ی جنون کشاند، سپس قدرتی بی همتا را در او به وجود آورد و درنهایت، مرهمی شد بر زخم هایش.

کتاب وحشی

شرل استرید
شرل استرید، زاده ی 17 سپتامبر 1968، نویسنده ای آمریکایی است. استرید در پنسیلوانیا به دنیا آمد. او به دانشگاه مینسوتا رفت و در رشته های زبان انگلیسی و مطالعات زنان فارغ التحصیل شد. استرید در سال 2002 مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته ی داستان نویسی را از دانشگاه سیراکیوز دریافت نمود. او تا کنون چهار کتاب نوشته و مقالاتش در برترین مجلات و گاهنامه های آمریکا به چاپ رسیده اند.
نکوداشت های کتاب وحشی
A moving and inspiring book.
کتابی تکان دهنده و الهام بخش.
Barnes & Noble

Spectacular. A literary and human triumph.
چشم نواز. موفقیتی ادبی و انسانی.
The New York Times Book Review

One of the most original, heartbreaking, and beautiful American memoirs.
یکی از بدیع ترین، نفسگیرترین و زیباترین شرح حال های آمریکایی.
NPR Books

قسمت هایی از کتاب وحشی (لذت متن)
تنها چیزی که آن ها می گفتند این بود که: «اما تو خیلی خوشحال به نظر می رسی!» و این حقیقت داشت: ما خوشحال به نظر می رسیدیم. درست مانند وقتی که مادرم مرد و می کوشیدم جوری رفتار کنم که انگار همه چیز رو به راه است. غم و اندوه چهره ای ندارد!

ترس، تا حد زیادی، زاده ی داستان هایی است که برای خودمان تعریف می کنیم، بنابراین تصمیم گرفتم به خودم داستانی متفاوت از داستانی که به یک زن گفته می شد، بگویم.

می توانستم فروپاشی را درونم احساس کنم، مانند تکان خوردن یک گل قاصدک در باد. با هر حرکتم، یکی دیگر از گلبرگ ها پراکنده می شد. با خودم گفتم، خواهش می کنم، خواهش می کنم.