در اتاق افسر نگهبان، با چنان شدتی باز شد که بدون هیچ شکی، مطمئن بودم اشرار به کلانتری حمله کرده اند و یک متر از روی صندلی به هوا پریدم و جیغ کشیدم و رویم را کردم به دیوار و سعی کردم مثل شعبده بازها از دیوار رد شوم، ولی در، به همان شدتی که باز شده بود، بسته شد و در این فاصله، با صورتی سرخ شده، با عصبانیت به طرف من هجوم آورد و...