رنجش ملایم ترین شکل خشم است. روی طیف خشم، رنجش در انتهای مخالف طفیان قرار دارد. به طورکلی نباید نگران آن باشید. رنجش پیش پا افتاده تر از خشم است. تقریبا نیمی از کسانی که درباره آن ها تحقیق کرده ام به من گفته اند که، در بهترین شرایط، دست کم هفته ای یک بار می رنجند. چون شدت رنجش کمتر از خشم است. مردم سریع تر به آن مسلط می شوند تا به خشم. این احتمال هم هست که رنجش خود به خود از بین برود. خلاصه اینکه، معمولا اگر رنجش در همین حد رنجش بماند مسئله ای پیش نمی آید.
فکر نکنید آن حادثه یا مورد جدی تر از همانی است که هست. همه چیز را در نظر بگیرید. وقتی کسی در ترافیک جلوی شما می پیچد. این ناراحت کننده هست اما آخر دنیا که نیست. به خودتان نگیرید. آن کسی که جلوی شما پیچید شما را نمی شناسد. شاید بتوانید متوجه شوید که او هم دارد خشم راه خودش را خالی می کند و هیچ مشکل خاصی با شخص شما ندارد. تقصیر را گردن طرف مقابل نیندازید. وقتی شروع می کنید به مقصر شناختن دیگران، خیلی راحت اجازه می دهید رنجشتان اوج بگیرد. بهترین کار این است که رهایش کنید.
نگذارید یک حال منفی، مثل افسردگی، خشم شمارا بزرگ نشان دهد. خشم فقط موجب تشدید افسردگی می شود. به خودتان بگویید: حالاکه حال خوش از من گرفته شده نمی گذارم این وضع بیشتر حال مرا خراب کند. از خودتان بپرسید اگر افسرده نبودم چه کار می کردم؟ بعد همان کار را بکنید.