یک روز آقای مزرعه دار به سگش گفت: «مکس، بلدی دزد بگیری؟» البته که مکس بلد بود! مکس می توانست هر چیزی را بگیرد! و این طوری شد که مکس راه افتاد تا دزد هویج ها، توت ها، لوبیاها و گیلاس ها را بگیرد. مکس عاشق گرفتن دزد است و اولین چیزی را که می بیند، فکر می کند همان دزد ناقلای مزرعه است. این اولین نفر، چیزی نیست جز یک حشره ی کوچک که تندی از دستش فرار می کند و مکس مجبور می شود همه ی هویج ها، توت فرنگی ها، لوبیاها و گیلاس ها را به بقیه ی حیوانات مزرعه بسپارد و خودش به دنبال حشره ی کوچک برود.