کتاب مگنا کارتا

Magna Carta: The Medieval Roots of Modern Politics
ریشه های قرون وسطایی سیاست مدرن
کد کتاب : 2199
مترجم :
شابک : 978-6004970006
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب مگنا کارتا اثر دیوید استارکی

دیوید استارکی ، مورخ و مجری تلویزیون برنده جایزه ، در این کتاب سرگرم کننده و ناب ، باورهای غلط تاریخی و مدرن را در مورد یکی از اسناد بنیانگذار دموکراسی را گره گشایی می کند. در طول مسیر ، او نشان می دهد که چگونه مگنا کارتا اساس قانون اساسی انگلیس را بنا نهاد ، بر انقلاب آمریکا و قانون اساسی ایالات متحده تأثیر گذاشت و امروز نیز به شکل گیری تفکرات فقهی درباره حقوق فردی در سراسر جهان ادامه می دهد.
در سال 1215 ، پادشاه جان اول انگلیس با بحران داخلی روبرو شد. او به تازگی یک کارزار گران قیمت برای پس گرفتن سرزمین های اجدادی خود در فرانسه را از دست داده بود ، ماجراجویی تأسف برانگیزی که بودجه آن را با تحمیل مالیات زیاد بر اربابان بارونیال انگلیس تأمین کرده بود. سلطنت بارون های فئودال که از حکومت سنگین شاه ناخوشایند خسته بودند و تحت تأثیر تلاش ناموفق پادشاه برای تصرف نرماندی قرار نگرفتند ، متحد شدند و خواستار حمایت از حاکمیت خود شدند این خواسته ها ، "مقالات بارون ها" ، پس از اشغال سه شهر توسط شورشیان ، به ویژه لندن ، به طرزی خشنی در اختیار شاه قرار گرفت.
چند سال بعد ، پس از ویرایش و تقویت توسط اسقف اعظم وقت کانتربری ، مقالات به عنوان مگنا کارتا شناخته می شوند. در آن زمان ، بارون ها نمی دانستند که این خواسته ها روزی به بستر توسعه سیاسی دموکراتیک در سراسر جهان تبدیل می شوند - حتی اگر این تأثیر عمدتا به دلیل افسانه نویسی توسط محققان بعدی بود.

کتاب مگنا کارتا

دیوید استارکی
دیوید رابرت استریک (متولد 3 ژانویه 1945) یک مورخ انگلیسی و مجری رادیو و تلویزیون است.
نکوداشت های کتاب مگنا کارتا
I thoroughly enjoyed this book.
من کاملا از این کتاب لذت بردم.
 Times Times

his crisp storytelling, based around short chapters and rolling rhetoric, is extremely entertaining.
قصه گویی واضح او ، مبتنی بر فصل های کوتاه و بلاغت روان ، بسیار سرگرم کننده است.
Dan Jones

قسمت هایی از کتاب مگنا کارتا (لذت متن)
در سال ۱۳۱۲، این گونه به نظر می رسید که جان، پادشاه انگلستان، لرد ایرلند و دوک آکیتن درصدد است پا جای پای اجداد خود بگذارد. یکی از نویسندگان معاصر او که اطلاعات زیادی در این باره داشته است، می نویسد: «در سراسر ایرلند اسکاتلند و ولز کسی نبود که مطیع اوامر او نباشد؛ و چنان که می گویند هیچ کدام از نیاکان او به چنین جایگاهی دست نیافته بودند». این خود دستاوردی شگرف بود. جان در سال ۱۹۶۷ به دنیا آمد و کوچکترین عضو خانواده ای به فرزندی، با ۵ پسر و ۳ دختر، بود. او برای به ارث بردن انگلستان، نرماندی، آنژو ، مین و تورن از پدرش هنری دوم و آکیتن از مادرش النور خود را آماده کرده بود.

انتظار فرزند پسر را می کشید. فیلیپ در چهارده سالگی تاج گذاری کرد: در پانزده سالگی ازدواج کرد و در سال ۱۱۸۰ پس از مرگ پدر فرتوت و زمین گیرش یگانه پادشاه آن سرزمین شد. فیلیپ هم به مانند جان در کسوت پادشاهی اشتهای ظالمانه ای را برای قدرت نشان می داد: او یهودیان را اذیت می کرد و آنها را بیرون می راند؛ با پاپ سر ناسازگاری داشت؛ درآمد و قدرت اجرایی شاه را به میزان زیادی گسترش داد و در تمامی دادوستدهای خود آزمند، حریص و حقه باز بود. تفاوت او با جان در موفقیت آمیز بودن این اعمال بود. تا حدی این موفقیت را می شد به شانس نسبت داد؛ اما فیلیپ که بیش از همه سیاستمداری عالی رتبه بود، در خباثت گوی سبقت را از جان هم ربوده بود. در نتیجه با کوچک شدن قلمروی جان قلمروی فیلیپ بزرگ و بزرگتر می شد.