گردشی موشکافانه و در عین حال قابل فهم در جهان هستی برای مخاطبین عام.
«ساتر» مفاهیم پیچیده را با شوخ طبعی و شفافیت ارائه می کند.
این اثر، کیهان را روی زمین می آورد و نشان می دهد که حتما نباید اخترفیزیکدان باشید تا از تمام این شگفتی ها لذت ببرید.
آیا واقعا می توانیم اجدادمان را به خاطر این که فکر می کردند در مرکز کائنات قرار داریم، مقصر بدانیم؟ تا چند صد سال قبل، این ساده ترین و طبیعی ترین توضیح مشاهدات موجود بود. علاوه بر آن، این توضیحات با بحث های منطقی و منسجم نیز حمایت می شد.
این داستان بسیار ساده است و این گونه بیان می شود: قبلا فکر می کردیم زمین در مرکز کائنات قرار گرفته، اما این مدل اشتباه بود. «کوپرنیک» ادعا کرد که خورشید در مرکز است، «کپلر» این نظریه را پالود و «گالیله» با کلیسای کاتولیک وارد بحث و جدل شد. جنگ ها و سوزاندن های بسیاری اتفاق افتاد ولی درنهایت علم پیروز شد و حال بیشتر می دانیم.
واقعیت آن است که مردم در آن زمان اصلا به این مسائل فکر نمی کردند. طاعون، گرسنگی و جنگ به آن ها مجال فکر کردن به فرمول ریاضیاتی دقیق بیان کننده نحوه کارکرد کره های سماوی را نمی داد. بحثی که به ما رسیده مربوط به نخبگان آن دوران می شود: آن هایی که سواد خواندن و نوشتن (معموال به لاتین) داشتند. آن هایی که به کتاب های نوشته شده اجدادشان دسترسی داشتند. آن هایی که وقت کافی برای اندازه گیری های دقیق اجرام آسمانی را داشتند. و آن هایی که از حمایت مالی پادشاه یا پاپ یا دیگر ثروتمندن برخوردار بودند.