مسافرها به هم نگاه می کنند. بعضی هایشان تعجب کرده اند. یک دفعه مادر فهیمه از خوشحالی به گریه می افتد و همه می ایستند و دست می زنند. حتی خانمی بعد از نشستن هواپیما صبر می کند تا او از کابین بیرون بیاید و به او بگوید از اینکه یک زن خلبان پرواز بوده خوشحال شده و انرژی گرفته است. فهیمه از بچگی عاشق پروازکردن بود. تابستان ها با خواهر و برادرهایش، با چسب سریش و کاغذ بادبادک می ساخت و از پشت بام پروازش می داد. دبیرستانش که تمام شد، کنکور داد، دوست داشت مهندسی پزشکی بخواند اما نشد. بعد متوجه شد که مرکز آموزش فنون خدمات هوایی تهران، امتحان ورودی گذاشته و دانشجو می گیرد. چون دوست داشت درس بخواند، امتحان داد و با نمره های خوبی قبول شد و در دور ه های خلبانی شرکت کرد. استادانش به او گفتند اگر بخواهد همین روند را ادامه بدهد و پرواز کند، زمان زیادی می برد تا خلبان شود و بهتر است به سراغ رشته های دیگر برود. او پذیرفت و تصمیم گرفت مهندسی پرواز بخواند. مهندس پرواز باید حواسش به سیستم های هواپیما، بخش سوخت، برق و مسیریابی باشد که اگر مشکلی پیش آمد، حل کند. همه از این انتخاب او تعجب کرده بودند، چون پیش از او هیچ زن ایرانی، مهندس پرواز نبود. این برخوردها به جای اینکه جلوی او را بگیرد، بیشتر به او انگیزه داد که رویایش را جدی تر دنبال کند. چند سال بعد فهیمه اولین زن مهندس پرواز در ایران شد.
تقریبا اولین کتابی درباره زندگی زنان ایرانی نوشته شده است. در این کتاب چندین زن که در زندگی خودشان در حوزه ای اثرگذار بودند معرفی شده اند و به صورت خیلی خلاصه گوشه ای از زندگی آنها گفته شده است. قطعا کتاب کاملی نیست چون فقط خیلی گذرا به زندگی شخصیتها نگاه کرده اما تنها کتابی است که میتواند نوجوانان را با زنان ایرانی آشنا کند.
اتفاقا کتابای مشابه خیلی زیادن!
این کتاب فوقالعاده عال بود