هگل رمان را «حماسه بورژوایی» و جانشین حماسه عصر قهرمانی می داند. هدف رمان همانند هنر حماسی، بازنمود جهان در تمامیت آن است. زیبایی شناسی هگل از هنر حماسیی و رمان خواستار است که «تمامیت چیزها» را ارائه دهند، یعنی نه فقط مناسبات میان انسان ها، بلکه همچین چیزها، نهادها و عواملی را ترسیم کنند که میانجی مناسبات آدمیان با همدیگر و با طبیعت می شوند. فلسفه کلاسیک آلمان که در میان تمام نظریه های بورژوایی، مسأله رمان را با بیشترین ژرفا و صحت مطرح ساخته، تقابل حماسه و رمان را آغازگاه نظر خویش قرار می دهد. هگل این تقابل را تقابل دو دوران تاریخ جهانی می داند که ویژگی های آنها را با تیزبینی بسیار مشاهده می کند، هرچند به سبب ایده آلیسم خود توانایی درک علت های اجتماعی-مادی این تقابل را ندارد. در نظرگاه هگل، این تقابل، تضاد «نثر زندگی» با «شعر قلب» است.