گوست داگ با تعریفی که ارائه کردیم آشکارا یک فیلم پست مدرن است. اگر مرد مرده آشنایی زدایی از ژانر وسترن بود، گوست داگ نگاهش به سینمای گنگستری ست. فیلم پر از ارجاع آشکارترین مورد البته سامورایی ژان پی پر ملویل است، که قهرمانش همچون گوست داگ تنها بود، به پرنده ها علاقه داشت، و دست آخر با اسلحه ی خالی به مصاف دشمن رفت. نام فیلم نیز لابد اشاره مستقیمی ست به همین فیلم: سلوک سامورایی. همچنین فیلم شباهت غیرقابل انکاری به لئون (لوک بسون) دارد که شاید تاثیر مشترکی ست که هر دو از فیلم ملویل پذیرفته اند. گوست داگ پاسخ جارموش است به بسون. چرا که فیلم بسون درنهایت یک محصول هالیوودی خشن و باب طبع تماشاگران فیلم های اکشن بود، و بسیار دور از فیلم های فرانسوی اش که اصالت خودشان را داشتند. گوست داگ می تواند پاسخ روشنفکرانه ی جارموش باشد به سینمای تجاری لئون. صحنه های متعدد خیابان گردی گوست داگ نیز به لحاظ استفاده از تکنیک اسلوموشن آدم را یاد راننده تاکسی اسکورسیزی می اندازد؛ مگر نه این که گوست داگ نیز همچون تراویس تنها و در انزواست و نگاه با تأکید او به زوج های جوان و زنهای تنهای توی خیابان می تواند یادآور حسرت های تراویس و محرومیتهای او باشد. اما مهم ترین ارجاع به راشومون آکوتا گاوا (و طبعا فیلم کوروساوا) است، چرا که کتاب آکوتاگاوا یکی از خطوط اتصال دهنده صحنه هاست.
منتقد بیادب و کجفهم را چه به نقد سینما… جناب بدیعی چقدر متین جوابشون رو دادند.