واژه های نفهم پر از فلسفه بافی هایی درباره ی کلمات و تاریخ و شغل ها و … که به زبان طنز نوشته شده است. زبان طنز زبان جذاب و تاثیرگذاری است که می توان با آن مسائل مهمی را مانند تاریخی و اجتماعی و سیاسی و عاطفی بیان کرد. احمد اکبرپور با طرح فلسفه هایی، ذهن تحلیل گر و جستجوگر نوجوان را درگیر می کند و او را ناخودآگاه وادار به فکر کردن می کند.
در مقدمه این کتاب و دعوت رسمی نویسنده از مخاطب برای خواندن این کتاب: «همه چیز رسمی است و شما که به خواندن این کتاب دعوت شده اید چیزی تو مایه ی وزیر یا دست کم فرماندار یا ته ته، بخشدار یک منطقه ی سوق الجیشی اهمیت دارید.
اصلا هول خوردنی نزنید؛ شکلات و ساندیس و انواع کیک های دوقلوی مغزدار تو فصل ها و حتی گوشه و کنار نقطه ها و ویرگول ها پر است. وسیله ی ایاب و ذهاب برای هر کدامتان جداگانه ردیف کرده ام. تو فصل آخر هم یک رستوران سنتی و یک فست فود ساخته ام برای ناهار …
همان طور که بچه ی بفهم و بچه ی نفهم داریم تا دلتان بخواهد واژه ی بفهم و واژه ی نفهم داریم. بچه ی بفهم با یک اشاره حواسش را جمع می کند و مواظب همه چیز هست، اینکه چطور به خان عمو سلام کند، کجای دست عمه را ببوسد و چطور به مهمان ها لبخند سفارشی بزند. بچه ی نفهم تو سرش هم بزنی، کار خودش را می کند؛ مثلا بعد از اینکه با نی نی های مفو دست داد و روبوسی کرد و لپشان را چندبار کشید، آخر کار می رود سراغ خان عمو. از کنار موجود مهمی مثل عمه بی اعتنا رد می شود انگار از کنار تشت آب یا جارو و خاک انداز و فوقش جاروبرقی رد شده است. معلوم است در آینده، عمه به او محل سگ نمی گذارد. هر عملی را عکس العملی است...
واژه ی نفهم به اندازه ی واژه ی بفهم ارزش دارد، زیرا اگر نباشد، فرق این دو را کسی متوجه نمی شود. اگر بچه ی نفهم از ریشه خلق نشده بود، چطور می توانستیم بچه ی مودب و بفهم را شناسایی کنیم؟ البته دلیل اصلی تشخیص واژه ها این است که بعضی وقت ها واژه های بفهم، مثل بعضی از بچه های اتوکشیده و مودب، کسل کننده و تکراری و حال به هم زن می شوند. در این شرایط، واژه های نفهم خودی نشان می دهند و بی آنکه بخواهند برای رضایت کسی خودشیرینک بازی دربیاورند و هوای عمه و خان عمو را داشته باشند حرف درست و حسابی را می زنند. نکته را گرفتید؟ «حاجی بادام» او تحصیلات دانشگاهی ندارد ولی به قول مجری های فوتبال، این مسئله چیزی از ارزش هایش کم نمی کند. شاید قیافه ی چندان جالبی نداشته باشد، اما بسیار بامزه و تو دل برو است. مثل پسته اصلا اهل خودنمایی و قیافه گرفتن نیست. اخلاقش به اخلاق گند و خشک فندق نرفته. حتی پسته که همیشه خندان و خوش مرام به نظر می رسد برای خریدنش باید پول خون بابایش را بدهی. او این طوری نیست حتی یک جورهایی خوراک فقیر فقرا و کارمندان است. با هیچ کس مقایسه اش نکنیم. او فقط مثل خودش است. حاجی کارش درست است.
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.