ویس گفت: «یعنی من و شما با هم بزرگ شدیم؟ نزدیک یک دایه؟» رامین گفت: «بله، واقعا یادتان نیست؟» اما آن موقع که ما طفلی بیش نبودیم. بله طفلی بیش نبودیم ولی داستان برای من، از همان جا شروع شد. ولی این اخلاقی نیست. ما به شما اعتماد داشتیم. یعنی احتمالا داشتیم. شما را دوست خود می دانستیم. آن هم احتمالا. هم بازی کودکی مان بودید. شما حق نداشتید عاشق من باشید. شما از ما سواستفاده کرده اید. این کار کودک آزاری است. حق داشتم یا نداشتم، چنین بود دیگر.
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
حیف پول، حیف وقت!
نه دیدگاه تازهای داره، نه زبان مناسب داستان یعنی حتا قصهگویی بلد نیست، فقط لوث کرده داستان اصلی را و مزهپرانی کرده. کممایه و بیمحتوا
خدایا چقدر زبان بدی داره. انگار وبلاگ میخونی. افسانه رو خراب کرده.
کتاب قشنگ بود. عشق رو خوب با قلم روی کاغذ نمایش داده بود ولی زیادی کوتاه بود. بعید میدانم داستان اصلی انقدر کوتاه باشد. این نشان از سانسور شدید دارد. با تشکر از وزارت ارشاد😒
ربطی به وزارت ارشاد نداره.کلا متن تالیفی و کوتاه شدس.ناشر هیچ جا نگفته که مجموعه عشقهای فراموش شده،متن کامله
فایل پی دی اف چرا ندارد
زیرا باید کتاب را بخرید