واقعه دیگری که از نزدیک شاهد آن بودم این بود که روزی خیامی به وزارت اقتصاد آمد و به عالیخانی و من گفت که تصمیم دارد 95 درصد دارائی خود را وقف تأسیس مدارس صنعتی در سرتاسر ایران کند و در هر شهری یک مدرسه صنعتی بسازد و تمام هزینه سرمایه ای و جاری این مدارس را خود تأمین کند. من از او پرسیدم که عدد 95 درصد چه معنی دارد؟ گفت آن پنج درصد ارثیه زن و فرزندان و وراث دیگر است. آنجا من فهمیدم که صنعت گران نه تنها به توسعه صنعت خود علاقه مند هستند بلکه به هر چیز که صنعت را توسعه دهد و رفاه ایجاد کند علاقه مندند.
اطلاعات من از سابقه پدرم بسیار کم. است مادرم می گفت که پدرم در نجف به دنیا آمد پدرش از اعضای حکومتی عثمانی بوده و شغل نسبتا مهم دولتی در نجف داشت. از سال ها قبل ایران ادعای مالکیت و حکومت بر عتبات عالیات که شیعه نشین بود داشت ولی حکومت عثمانی این ادعا را قبول نداشت. در زمان ناصرالدین شاه بین حکومت ایران و دولت عثمانی توافق شد که ایران حکومت عثمانی بر عتبات را قبول کند مشروط بر اینکه اعضای حکومتی که عثمانی به عتبات عالیات می فرستد با تصویب دولت ایران باشد. گویا پدر پدرم هم جزو اعضای حکومت عثمانی بوده که با تصویب و موافقت دولت ایران در نجف شغل دولتی داشته است. در آن روزگار شیعیان عراق در تابستان که هوای عراق بسیار گرم می شده به همدان می رفتند تا از گرما خلاص باشند. به این صورت همدان ییلاق شیعیان عتبات بوده و آنها در همدان خانه و زندگی داشته اند. عده ای نیز همیشه در همدان زندگی می کردند و کار و کاسبی داشته اند .