زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
به نظر من کتاب به شدت احساسی ای بود و من دلم به لرزه وارد شد تقریبا احساسات بچه ای که نامرئی میشه و با دختری نابینا اشنا میشود بسیار جالب است و خانواده ای که وقتی دچار همچین مشکلی میشوند هر کاری که لازم باشد میکنند تا به شرایط قبلی خود برگردن و خیلی چیز هایی دیگر مثل پسری که میبیند خانواده اون تغیر کرده است و خیلی دوست دارد به که اونها به حالت عادی برگردند و باز پسری که در خانواده ای زندگی میکند که پدری دانشمند و مادری ادبیات دان دارد که به کمی سخت میگیرند.