مدیران باید در دوران فعالیت شان، باورهای شان در مورد زندگی، جامعه و جهان را در جایی ثبت کنند. علاوه بر این، دیدگاه ها نسبت به زندگی، جامعه و جهان باید با حقیقت مطابقت داشته باشند؛ یعنی با قانون اجتماعی و طبیعی تطبیق کنند. دیدگاه ها نسبت به زندگی، جامعه و جهان، در صورت تضاد با این قوانین، نمی توانند سالم و صحیح قلمداد شوند و هر فلسفه ی مدیریتی که از این دیدگاه ها ناشی شود، به بی راهه کشیده خواهد شد. در نهایت، قوانین اجتماعی و طبیعی باید نقطه ی شروع خلق کردن یک فلسفه ی مدیریتی اصیل محسوب شوند. فلسفه ای برگرفته از این قوانین، طبق شرایطی که وجود دارد، راهکارهای متفاوتی ارائه خواهد داد، ولی اساس و بنیانش ثابت و بی تغییر باقی می ماند. در واقع، یک فلسفه ی مدیریتی که اصول آن بر اساس درون مایه ی انسانیت و قوانین طبیعی، تعیین شده باشد، در گذشته، حال و آینده و در تمام کشورها مثل ژاپن، ثابت باقی خواهد ماند. من این موضوع را به تدریج از طریق کسب تجربه متوجه شده ام. به این صورت، از دیدگاه من داشتن یک فلسفه ی مدیریتی که ریشه در زندگی، جامعه و جهان داشته باشد، خیلی مهم است؛ فلسفه ای که اصولش با توجه به قوانین طبیعی و حقیقی شکل گرفته باشد و دائم بر اساس آن قواعد، اعمال مدیریت کند.