محمد تقی جواهری گیلانی (شمس لنگرودی) در سال ۱۳۲۹ در محله آسید عبدالله لنگرود متولد شد. وی در دبستان کورش و دبیرستانهای امیرکبیر، ملی محمدیه و خیام شهر لنگرود تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۸ دیپلم ریاضی گرفت. علاقه پدر به شعر و کتابخوان بودن مادر سبب شد که به شعر و ادبیات علاقهمند شود و در سال ۱۳۴۶ اولین شعرش که تقلیدی از اشعار نادر نادرپور بود در هفتهنامه امید ایران چاپ شد. وی در سال ۱۳۵۴ به تهران رفت و در دبیرستان دخترانه خوارزمی مشغول به تدریس ادبیات فارسی شد ولی پس از چند ماه به دلایل سیاسی از کار اخراج شد و به رشت بازگشت. نخستین دفتر شعرش رفتار تشنگی را با هزینه شخصی در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد. خود او معتقد است که انتشار این کتاب در واقع خداحافظی با دوره خاص فکری و زیباییشناسی و آغازی دیگر در نوع تفکر ادبی او بودهاست. در سال ۱۳۵۸ با فرزانه داوری ازدواج میکند و در همان سال از محل کارش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران که دو سال در آنجا مشغول به کار بود، اخراج میشود.
رکاب بزن برادر کوچکم رکاب بزن که راه درازی در پیش است. وقت که می گذرد به کجا می رود انبانک طلائی وقت ها کجاست نگهبانانش کیستند؟ چه کسی ما را می نویسد چه کسی می خواند چه کسی پاک می کند. ما چون شهاب رها شده ای در تاریکی به دنیا می آئیم و راه افتادن خود را روشن می کنیم.
مادر! میان من و این مرغ های دریایی حایل شو میان من و این بلبل و مینا که با خود حرف می زنند و عطسۀ سهره های سیاه پایانی ندارد مادر! میان من و این نیمروز پائیزی حائل شو می خواهد مرا ببرد و به دست کسی بسپارد که نمی شناسم.
می دانم که سرانجام آن قطار سپید می رسد تو قدم بیرون می گذاری و قطار مثل تکه یخی آب می شود قطاری که یگانه مسافر آن تویی و از مبدا من به مقصد من روانی.
نه، این باران ها همان نیست که بر سر کودکی می بارید او به هر چه که دست می کشید قلبی می بخشید بر هر چهره که بال می گشود دسته گلی برجا می نهاد طوری که شکل انار می ترکید و از گوشۀ هر سطری می چکید.