«با قار و قار یک کلاغ/ از جا پریدم صبح زود/ به به چه صبحی، برف هم/ از آسمان بریده بود/ پرواز کردم تا حیاط/ پاروی من یک بیل بود/ می خواستم بازی کنم/ چون مدرسه تعطیل بود/ یک کوه برفی ساختم/ سر خوردم از بالای آن/ یکشنبه ما جمعه شد/ خیلی تو خوبی...آسمان!»