1. خانه
  2. /
  3. کتاب من و خواب جنگل

کتاب من و خواب جنگل

3.9 از 1 رأی

کتاب من و خواب جنگل

Man va Khab-e Jangal
ناموجود
8000
درباره افسانه شعبان نژاد
درباره افسانه شعبان نژاد
مي‌گويند اول ارديبهشت ماهِ سال چهل و دو در شهداد وقتي كه بلبل‌هاي خرمايي شاد از هواي بهاري، ‌لابه‌لاي شاخه‌هاي نخل اين سو و آن‌سو مي‌پريدند و آواز مي‌خواندند، صداي گريه‌هاي نازك و كشدار نوزادي كه هشتمين عضو از خانواده‌ي شعبان‌نژاد بود، به نرمي با صداي بلبل‌ها در هم آميخت. صدايش با نسيم ملايمي كه از كوير مي‌آمد و برگ‌هاي نارنج و پرتقال باغ را نوازش مي‌كرد، همراه شد.
آن نوزاد من بودم. نامم را افسانه گذاشتند و ناخودآگاه روحم را به شعر و قصه و افسانه پيوند زدند. اينگونه بخشي از آسمان آبي مال من شد. آسماني كه در خواب و بيداري به آن سفر كرده‌ام و سفر مي‌كنم.
قسمت هایی از کتاب من و خواب جنگل

«یک روز خواب دیدم/ جنگل مرا صدا زد/ تق تق به شیشه ها زد/ همراه آن پرنده/ رفتم میان جنگل/ خورشید می درخشید/ در آسمان جنگل/ یک گوشه برکه ای بود/ آبی و صاف و کوچک/ پر بود آب برکه/ از آسمان و پولک/ یک دسته ماهی سرخ/ آن جا در آب بودند/ در آب صاف برکه/ در پیچ و تاب بودند...»

مقالات مرتبط با کتاب من و خواب جنگل
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب من و خواب جنگل" ثبت می‌کند