من "کتاب سندروم آهن ربای انسانی" را به کسانی که در خدمات اجتماعی ، آموزشی ، ارتباطات انسانی یا زمینه های مشاوره کار می کنند و کسانی که در تماس نزدیک با انسان ها هستند، توصیه می کنم.اکنون زمان بیدار شدن است و این کتاب درخشان زنگ هشدار مورد نیاز ما را به صدا در می آورد.
روزنبرگ بیشتر اطلاعاتی را که در مورد چگونگی عشق ، رابطه جنسی و روابط نیاز داریم به ما می دهد - و توضیحات بسیار لازم و قابل دسترسی به هر یک از ما در طول زندگی برای داشتن قدرت و درگیر شدن در فر آیند ایجاد جامعه و خانواده ، ارائه می دهد.
چطور به اینجا رسیدم؟ چرا بعد از شکست های متعدد در روابطم بالاخره زنی را دیدم که می توانستم با او رابطه ای باثبات، صمیمی، عاشقانه و دو طرفه برقرار کنم؟ برای نوشتن این کتاب می دانستم که باید به این سوالات ظاهرا بسیار سخت پاسخ بدهم. باید سر در می آوردم که چرا در چهل و پنج سالگی، بعد از چندین و چند رابطه ناموفق، سرانجام توانستم یک رابطه عاشقانه طولانی مدت سالم را تجربه کنم. با اینکه سفری طولانی و از لحاظ عاطفی جان فرسا را پشت سر گذاشته ام، خوشحالم که هیچ وقت تسلیم نشدم و ایمان داشتم روزی آن فرد خیلی خاص را پیدا می کنم و می توانم با او «عشق حقیقی» سالم را تجربه کنم. فرضیه ها و نظریه های این کتاب بیش از دو دهه حسابی در ذهن من خیس خورده اند. چند وقت پیش (نوامبر ۲۰۱۰) به همسر عزیزم، کورل، گفتم می خواهم کتابی درباره روابط ناکارآمد بنویسم. کورل طبعا از من درباره جزئیات این خبر مهم پرسید. تنها چیزی که توانستم بگویم این بود که «هرچه هست در سرم است. مجموعه ای از ایده های تمام عیار». بعد توضیح دادم که این کتاب اجزایی از همه زندگی و کار من را نشان خواهد داد و بیشتر از بیست سال است که آن را در ذهن دارم.
اصلا محتواش شفاف نبود. خوشم نیومد. با ذوق خریدمش ولی اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. همون اول دلم رو زد و بقیشو نخوندم.
جنس صفحه خوب نیس