برخی چارسوی خانه را می کاویدند تا مگر روزنی بیابند و از آن جا چشم به درون کعبه بیندازند. برخی دیگر، سر به دیوار کعبه می گذاشتند و به صدای بلند، های و هو میکردند تا بلکه از آن سو پاسخ بشنوند، ولی نه روزنی دیده میشد و نه پاسخی به گوش میرسید. از نگاه مردم، کعبه، زندانی زنی شده بود دور از همسر و غمخوار، نیازمند مددکار و پرستار، که در آن لحظه های راحت شدن از بار، کسی در کنارش نبود.