آتش سودای تو عالم جان در گرفت/ سوز دل عاشقانت هر دو جهان در گرفت/ جان که فروشد به عشق زندهٔ جاوید گشت/ دل که بدانست حال ماتم جان در گرفت/ از پس چندین هزار پرده که در پیش بود/ روی تو یک شعله زد کون و مکان در گرفت/ چون تو برانداختی برقع عزت ز پیش/ جان متحیر بماند عقل فغان در گرفت/ بر سر کوی تو عشق آتش دل برفروخت/ شمع دل عاشقانت جمله از آن در گرفت/ جرعهٔ اندوه تو تا دل من نوش کرد/ زآتش آه دلم کام و زبان در گرفت/ تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان/ روی من از خون دل رنگ و نشان در گرفت/ جان و دل عاشقان خرقه شد اندر میان/ زانکه سماع غمت در همگان در گرفت/ راست که عطار داد حسن و جمال تو شرح/ سینه برآورد جوش دل خفقان در گرفت.
. نبوغ و درخشش این شاعران در بیان جنبه های اساسی زندگی انسان و به تصویر کشیدن قدرت دگرگون کننده ی عشق، در طول زمان طنین انداز بوده
بهترین تصحیح از دیوان عطار همین نسخه است حیف که تجدید چاپ نشده است مدتی